جومونگ / بخش هفدهم / هیات بویو

You are currently viewing جومونگ / بخش هفدهم / هیات بویو

[در کاخ پادشاهی]
وزیر اعظم: اعلی حضرت هیات بویو وارد می‌شوند…

فرهاد چهارم: هیات اینا سینه زنه یا زنجیر زن؟ قمه زن که نیستن؟

وزیر اعظم: منظورم هیات سفرای بویو بود…

تسو: سلام بر فرهاد چهار، چهارمین فرهاد، بزرگترین شاه کشور کوچک ایران، خان مناطق حوالی اینجا!

فرهاد چهارم: احمق بی شعور تو کشور شما یه درسی به اسم جغرافیا وجود نداره!؟ اه یادم نبود اونجا هنوز سواد نیومده!!! خاک تو سر اون بابای نسناست کنن با این کشورش! زر زیادی بزنی میگم پرتت کنن تو سیاه چال بپوسی!

– عجب خان پر رویی! فکر کردی یه کاخ داری با ۲۰ تا نوکر، حریف ما میشی؟ بدم سرتو گوش تا گوش ببرن؟

– وزیر اعظم این بی شعور و تمام همراهشو دار بزنین تا عبرتی بشه برا سایرین، به داش شوان ( منظور همون شوان دی پادشاه چینه) هم بگین سریع بویو رو با خاک یکی کنه به جاش یه چینی درجه یک بسازه خیالمون راحت شه، سر اون گوموا رو هم بیاره.

تسو: چی؟ شما با پادشاه چین دوستین؟

– وای ببینین چی میگه!؟!؟ تو چقد احمقی جوجو!!! اگه با من دوست نباشه با بابای بی عرضه‌ی تو دوسته؟

تسو زانو زد و گفت: منو ببخش! من خرتم، بی خیال شو، غلط کردم…

– خوب بابا!!! حالا این همه آدم چیه با خودت آوردی؟

– برادرم یونگ پو، جی افم (gf) سوسانو، بقیه هم همه نوکر و کلفتن! همه خرتن، هر کدومه خواستی ببر واسه خودت…

– داری گونی شلغم می‌فروشی اشانتیون میدی؟ مرتیکه‌ی‌ِ حسابی! خجالت بکش اینا آدمن! مثه تو که یابو نیستن!

– منو ببخشید سرورم! زبونه دیگه افسارش از دستم در رفته!

– تو اگه افسار داشتی که الان همه سوارت بودن، مشکل اینجاس هنوز وحشی هستی، حالا یکم اینجا بمونی رام میشی، خودم سوارت میشم، فقط یادت باشه تا وقتی اینجایی زر زیادی بزنی، حرف مفت ازت بشنوم، چرت و پرت از دهنت در بیاد، سرت بریدس! فهمیدی؟

– آره به جون سوسی، زیپ دهنمو می‌شکم.

– وزیر اعظم به اینا یه اتاق بدین… تسو پشت سر وزیر برو تا اتاق بهتون بده…

هیات بویو هفدهمین بخش از داستان طنز جومونگ

دیدگاهتان را بنویسید