روز نوشت / انسان

You are currently viewing روز نوشت / انسان

کاش امروز که به زندگی یکدیگر می نگریم باور نداشتیم که آنچه بر ما می گذرد آیینه ایست از آنچه دیروز و دیروز ها بوده و در این بازی بی انتها ما تماشاگری بی مقداریم و باید بنگریم به آنچه بر سرمان می آید… کاش می توانستیم باور کنیم این ما هستیم که تصمیم گیرنده ایم، مختاریم و زندگی می کنیم… کاش به خاطر می آوردیم هنوز انسان هستیم و می توانیم انسان باشیم… حتی… حتی اگر هیچکس نخواهد… هیچکس!

———————————

روزهاست که بی تو و با یادت زنده ام، بی دستانت و با رویای دستانت گرم می شوم، بی آغوشت و با توهم آغوشت به قلبم آتش می زنم، بی چشمت و با تصویر نگاهت می بینم و تو…. تو بی من، بی یاد من، بی رویای من، بی توهم من و بدون هیچ تصویری از من گذشتی و رفتی… عاشق شدی… زندگی کردی… خوشبخت شدی… اما من… در پوچی غرق شدم و پوچیم را با خود به گور بردم…

دیدگاهتان را بنویسید