مرگ آخرین رویا / رویای کودکانه من

You are currently viewing مرگ آخرین رویا / رویای کودکانه من

گفتم: روزهای رویای من به سر آمده…
گفت: کدامین رویایت؟
گفتم: رویای کودکانه من! رویایی که هیچ کس آن را ندید!
گفت: رویایت چه بود؟
گفتم: آنقدر ساده که تو می خندی!
گفت: رویایت چه شد؟
گفتم: رویایم آنقدر ساده و کوچک بود که هیچ کس باورش نکرد ، روزهایی بود که همه بودند اما هیچکس رویایم را نفهمید و در پس آن روزهایی آمد که تنها ماندم و تنها…
گفت: رویایت در تنهاییت چه شد؟
گفتم: رویایم رنگ خیال گرفت، خیالاتم مرا احاطه کردند و دنیایم شدند، دنیایم سراسر توهم شد، دنیای خودساخته ام مرا از رویایم دور کردند و حالا… حالا…
گفت: حالا ؟
گفتم: حالا… حالا مرگ آخرین رویایم فرا رسیده است…
و او هرگز نفهمید که آخرین رویایم خودش بود… او رفت، مرا تنها گذاشت و مرگ را به آخرین رویایم هدیه کرد…

 

+ پی نوشت: اولین سالگرد تاسیس ای پی بلاگ (شب مرگ) مبارک…

دیدگاهتان را بنویسید