شوالیه مرگ / قسمت دوم / پرونده جدید

You are currently viewing شوالیه مرگ / قسمت دوم / پرونده جدید

من : سلام دادستان ، خسته نباشید
رجبی : سلام ، شمام خسته نباشین سربازرس …. چه خبر ؟ جریان چیه ؟
– یه قتله ، مقتول یه زن ۳۵ ساله ، قاتل قبل از مرگ کچلش کرده و بعد سرشو بریده ….
– ماجرا داره جدی میشه ، باید مراقب باشیم ، اینجوری پیش بره آدمای بیشتری از بین میرن …
– آره ، اینجوری که میگن سه نفر دیگه هم با این شیوه توی چند هفته گذشته کشته شدن …
– نه ، سه نفر نیست ، بیشتر از اینهاس ، این پرونده رو بخونی متوجه میشی …….. من باید برم ….. مراقب پرونده باش ، محرمانس ……. خبری بود خبرم کن !
( پرونده تقریبا ۱۰۰ صفحس و نمیشه که همش رو براتون تعریف کنم ولی باید بگم که به جز این چهار تا قتل ، ۱۵ قتل دیگه هم به این روش توی این حوالی رخ داده که جای تعجب داره با وجود افسر کارکشته ای مثل من این قاتله هنوز داره راس راس می گرده )
برای فهمیدن رابطه این قتلا باید یه کاری می کردم ؛ یه حرکت پلیسی حیرت انگیز …..
سریع سوار ماشینم شدم و رفتم اداره پلیس و مستقیم رفتم اتاقمو در رو بستم ….. باید یه کاری می کردم که جلوی این قتلا رو می گرفتم ، تلفنو برداشتم و به کیانا زنگ زدم : الو ، سلام ، کجایی ؟
کیانا : سر صحنه قتل ، دارم اطلاعات جمع می کنم ….
– کارت که تموم شد مدارک سه تا قتل قبلی به علاوه گزارش این قتل رو برام بیار ….
– باشه ، فعلا ….
حدود دو ساعت بعد خواهرم مدارک رو آورد …. همه مدارک رو جمع کردم و رفتم توی سالن کنفرانس ، در رو هم قفل کردم که همه از این حرکت فوق مدرن و پلیسی من حیرت زده بشن !
* صبح روز بعد
تموم شب رو توی اتاق کنفرانس بودم و روی مدارک کار می کردم ، همه اطلاعاتی رو که به دست آورده بودم رو روی وایت برد سالن چسبوندم و همه افراد گروه رو صدا کردم ……. بعد از اینکه همه جمع شدن شروع کردم به توضیح کشفیات مهیج و حیرت آور خودم …. یه جوری توضیح می دادم که کف همه ببره و کیف کننن برام .
بچه ها ما اینجا چند تا نکته داریم که خیلی مهمه ، بر اساس اطلاعاتی که من به دست آوردم قاتل این چهار تا قتل یه نفر دیگس که داره روش اون قاتل قبلی رو تقلید می کنه اما کامل مثل اون نیست ، قاتل اصلی ما همیشه سه تا نشونه روی جسد میذاشته که توی این چهار تا قتل آخری نیست ، اول از همه اینکه بعد تراشیدن موی مقتول پشت سرش سه خط با یه چاقوی نوک تیز مینداخته ، دوم سر بریده مقتول رو درست روی سینه ش میذاشته و سوم اینکه کف دست چپ مقتول یه نوشته میذاشته ” شوالیه مرگ” مثل اینکه دوست داره به این اسم صداش کنیم یا این امضاشه !  نمی دونم ……. ولی چیزی که توی این چهار قتل دیده میشه فقط یه تقلید ساده و سطحی از روش شوالیه مرگه !
بازرس مقتدر : خب سربازرس حالا باید چیکار کنیم ؟
– در حال حاظر باید بفهمیم که این قاتل جدید از چه طریقی به اطلاعت روش قتل شوالیه مرگ رسیده چون این پرونده محرمانه بوده بعدش هویت همه مقتول ها و اطلاعات عمومی اونها رو بررسی کنیم ببینیم رابطه ای بین اونها هست ؟
– چشم قربان
– من این اطلاعات رو تا امروز عصر میخوام ………………… همگی مرخصین ….. خانم سلمانی شما بمونین ….
کیانا : چیه ؟ چیزی شده ؟ کاری داری ؟
من : نه خبر خاصی نیست ، امشب شام خونه زهره دعوتیم …. میای که ؟
– آره ، فقط قبلش باید برم خرید ، خودم بعد از خرید میام اونجا ….
( زهره مهرزاد نامزد منه ، قراره با هم مزدوج بشیم ، دختر خوبیه ، یکم احساسی و زود رنج ، مهربون و ساده ، ۲۸ ساله ،کارمند بانک ، یه خواهر داره به اسم شهره که از خودش کوچیکتره ، ۲۳ سالشه و دانشجوی رشته حقوقه ، از اون وکیلای آینده دار ! پدر و مادر زهره توی حادثه رانندگی فوت کردن و این دوتا با هم توی خونه پدریشون زندگی می کنن )
* سر میز شام – خونه زهره
زهره : خب بالاخره دست از پلیس بازی برداشتین و اومدین ، خسته نمی شین اینقدر جسد می بینین ، والا کارتون سخته !
من : آره سخته ، ولی خب آدم باید برای به دست آوردن یه لقمه نون حلال برا خانوادش همه کار کنه ، عرق بریزه ، مرد زندگی توی این دوره زمونه کم پیدا میشه !
کیانا : آره جون خودت ، اون همه زحمتی هم که تو میکشی بایدم خسته بشی و عرق بریزی ، همش میشینی توی اتاقت به ما دستور میدی !
– اینم یه شیوه حرفه ای و جدید مدیریته !
شهره : خب چه خبر از پرونده جدید ؟ قاتلتون وکیل نمی خواد ……
( وای بازم این شروع کرد ، حالا تا ما رو محکوم نکنه که اشتباه میکنیم و قاتل یکی دیگس ول نمی کنه که ! یه سیریشیه واسه خودش )
من : مگه از جونش سیر شده باشه که موکل تو بشه ….
بعدش هم شروع کردم به توضیح داستان قتلای این چند روز ……

دیدگاهتان را بنویسید