سپید / شکوه از دنیا

You are currently viewing سپید / شکوه از دنیا

در حیقیت زل زده
تا نهایت می روم
تا خیال آن هوا که مرا عاشق کند
در ورای عاشقی
در دل ها دارم و خون دل ها خورده ام
می روم پیش خودش
می نشینم نزد او
سر نهم بر پای دوست
شکوه از دنیا کنم
با خدای بی کسان
که خدایا این چه عشقی است در قلب من
آه خدایا سهمم کجاست
بار خدایا منم خسته و تنها
کجایی ای خدا
کجایی ای مسیحای دلم
در خیالت نام من نیست
که نداری هیچ نشانی از دل بی کسم
از همه دلگیرم و غریب این دیارم
بی کس و آوره ام ، سرگسته این تبارم
با همه کین و خطاها
تو چرا دوری ز روحم
تو چرا تنها گذاردی دل خسته و صبورم
تا به آخر این گله دارم ای خدایم
تو چرا کردی خلق و رهایم !

دیدگاهتان را بنویسید