دنیای ویران من / دلتنگ

You are currently viewing دنیای ویران من / دلتنگ

دلتنگم
دلتنگ تو ، تویی که هستی ، دلتنگ همه آنچه که با وجودت به من دادی ، دلتنگ خیانت هایت ، دلتنگ دروغ هایت ، نفرت هایت ، حیله هایت ، هزار رنگی هایت ، آری دلتنگ همه خوبی های تو هستم ! همه آنچه که به تو ، به عشقت و به احساست معنی می دهد .

دلگیرم از رفتنت ، از بودنت ، از نبودنت کنار دیگری ، دلگیرم ، دلگیرم از نرفتنت ،  از عاشق شدنت ، از یکرنگی ات !
دلواپسم ، دلواپس دلت ، دلواپس سکوت بی مکرت ،  دلواپس قلب ساکنت ، دلواپس تو ام ، تویی که خیانت نمی کنی ، تویی که خودت نیستی و از خودت دور افتاده ای …
تو دیگر آنی نیستی که بودی ، این یعنی فاجعه ، قلب هایی که بی تو مانده اند و روزهایی که بی تو سر می شوند !  فاجعه بار تر از همیشه ساکتی و بی هیچ دلیلی با خودِ واقعیت مدارا می کنی ، پنهانش می کنی و بازی می کنی .
نبودنت شاید برای من عادی باشد اما برای آنان که چون تو دلی به وسعت دریا دارند و قلبشان سرایی است برای همگان شک بر انگیز است ! آنان که چون تو اند و دل در گرو ده ها چون تو دارند از نبودنت در عجبند !
تو خودت نیستی و باید خودت باشی ، این نقاب لایق تو نیست …
تو فراتر از اینهایی …

دیدگاهتان را بنویسید