دنیای ویران من / نسیان روح

You are currently viewing دنیای ویران من / نسیان روح

همیشه در زندگی انسان روزهایی وجود دارند که غم سراسر وجودش را فرا می گیرد و ناراحتی و غصه سهم لحظه لحظه هایش می شود .
شاید آنچه که از اتفاقات سخت و غم انگیز زندگی دردناک تر است ، شب ها و روزهایی است که با یاد و تکرار این خاطرات تلخ در ذهن آدمی می گذرد و وجود انسان را به لرزه می اندازد .
شب و روز هایی که با یاد لحظاتی سپری می شود که سیاهیشان در کالبد انسان مستتر است و قلب آدمی را آن به آن سیاه و سیاه تر می کند و تا جایی که گاه جنون آدمی را فرا می گیرد ، جنونی که حق همه است .
جنون را باید درمانی دانست برای روزهایی که خاطرات ، یادها ، رویای های نابود و فکر تکراری آن ها بر انسان مسلط می شود و انسان را بی هیچ راه بازگشتی تسخیر می کند .  گریز از جنون راهی ندارد جز جنون ! باید با این لحظه های پست همراه شد و با جنون ناشی از آن خو گرفت که زندگی پر است از این لحظه های جنون آمیز ، دسته کم برای کسی چون من ! کافی است خود را به راه تلخی بسپاری که این افسار گسیختگی ذهنی آوازش را سر می دهد و گوش فرا دهی به ندایی که وجود آدمی را چون موریانه می خورد و قهقهه شادی سر می دهد از نابودی یک روح ! روحی که روزی به بزرگی دنیایی بوده و تنها چند سال لازم است تا تبدیل شود به جامه ای پاره که تمام تلاش انسان دوری از آن و نابودیش است .
جنون حس زیبایی برای نسیان روح است ، حسی بی انتها!

دیدگاهتان را بنویسید