دنیای ویران من / وقت سوال

You are currently viewing دنیای ویران من / وقت سوال

زمان می گذرد و همه چیز به راحت ترین شکل از دست می رود !
همه چیز از بین می رود بی آنکه کسی متوجه شود ، نه آب از آب تکان می خورد و نه دنیا وارونه می شود …
نفس ها برای آمد و رفتند و عمر برای سر کردن ، این همه اعتقاد من است ، عمر می گذرد چون باید بگذرد و مرگ می آید چون باید بیاید . بی هیچ تردیدی صبح را به شب می رسانیم و شب را به صبح ! فراموش می کنیم چرا و چگونه زندگی می کنیم و خود را به سادگی و با کمال میل در زندان زندگی محبوس می کنیم و گاه و بیگاه هنرنمایی خود را جشن می گیرم ! یک سالگی ، دو سالگی ، ده سالگی و …  .
دنیا کتابی است سخنگو که بی نهایت برگ دارد که همه تکرار بک برگند ! کافی است نگاهی بیندازیم همه چیز این کتاب تکرار می شود تا همه بدانیم در دایره ای می گردیم که انتهایش همان ابتدایش است و ابتدایش همان انتها ! بارهای بار این کتاب ناطق به ما یادآوری کرده که تا نخواهیم نمی توانیم !
همه چیز را حس می کنیم ، ندای درونی خود را می شنویم، به عاقبتش می اندیشیم ، دنیای عبرت آلود را می بینیم و گه گاه هم رویای روزهای آینده را می سازیم اما به هیچ نمی رسیم ، اصلا تلاشی نمی کنیم که به چیزی برسیم !
نمی دانم این هیچ از کجا سراغمان آمد و این پوچی چگونه زاده شد اما هر چه که هست ، آنقدر شیرین است که هر گز دست از آن نمی کشیم و می خواهیم این راه تهی را به سرانجام برسانیم و در این جهان پر از خالی غرق شویم ! خود را با شادی های پوچش خفه کنیم و همه سوال ها را بی جواب بگذاریم ، چشم بر همه مسائل ببندیم ! همه سوال ها و هزاران چرایی که بی جواب بوده اند ، هستند و این گونه خواهند ماند را بی هیچ اندیشه ای بی پاسخ می گذاریم و تنها می رویم ، بدون آنکه هدف را بدانیم …

دیدگاهتان را بنویسید