تاریکخانه / زخم زمان

You are currently viewing تاریکخانه / زخم زمان

همیشه گذر زمان برای ما نماد کهنه شدن زخم ها و فراموش شدن دردهای زندگی است. عادت کرده ایم که باور کنیم با گذشتن زمان، آلام فرو می نشینند و زمان حلال مشکلات و درمان هر دردی است…
اگر ساده بیندیشیم این منطق اولین و پرکاربردترین شیوه ی برخورد ما با دردهایی است که توان مقابله با آن نداریم، پس از آن نیز با تلاش برای فراموشی آنچه بر ما زخم زده است، همه چیز را مسکوت می گذاریم و تمام! این همه راه حل ما در مواجهه با آلام و زخم های دردناک زندگیست.
اما… اما آنچه زخم ها را دردناک تر و خطرناک تر از گذشت می کند همین فرار است، فرار از واقیت هایی که برای قابل قبول نیست و پذیرش آن سخت تر از فرار از آن هاست.  همین زخم ها هستند که با بی مبالاتی ما در پستوی ناخودآگاهمان لانه می کنند، رشد می کنند و بعد ها، درست در لحظه ای که باید، دوباره سر بر می آورند و همه چیز را خراب تر از قبل می کنند …
کاش در لحظه سپردن دردها و همه آنچه که قلب و روح ما را به چالش می کشد، به زمان و سعی در فراموشی همه آن ها، تاملی کنیم و به روزی بیندیشیم که زخم کهنه سر باز می کند…
زخمی که گذر زمان و نشستن گرد متوهمانه فراموشی، متعفن ترش کرده است و تحمل و درمانش به مراتب سخت تر و طاقت فرساتر از روزیست که بر وجودمان نقش بست…
کاش بتوانیم در لحظه دردناک ِ درد، سکوت کنیم و در تفکر خود نگاهی بیندازیم به آینده ای که با سکوت خود رقم می زنیم و نترسیم از آنچه خواهیم ساخت…

دیدگاهتان را بنویسید