ترانه / نجوای مرگ

You are currently viewing ترانه / نجوای مرگ

نجوای مرگ

نیستی و دوباره باز من
تو خیالت غرق می شم
برا هر کس که می بینم
یه خاطره از تو رو می گم

تو بند تکرار دنیا
شده ام دوباره اسیر
بازم تو فکرا و خیالا
یکی میگه آروم بمیر

یه نجوای سرد و عجیب ِ
داره هی حرف می زنه
همش با حرفای محال
برا دلم چاه می کَنه

میگه بمیر تو اگه بی اون
محاله زنده بمونی
نشون بده که راست میگی
بدون عشق نمی تونی

میخواد دیگه من نباشم
میخواد که بی تو بمیرم
تو کنج حسرت دردام
یه جایی آروم بگیرم

فک کنم که اونم منم
منم که از من بریدم
بدون تو، توی خودم
به اوج غصه رسیدم

همه حرفام یا یه سایس
که فقط تو ذهن منه
این دیگه آخر عشقه
فکر و ذکر، جنون منه

دیوونه تر می شم بازم
تو این خیال بی کسی
تویی که غرق رفتنی
به داد من نمی رسی

بدون تو دیوونگیمم
بیشتر و بیشترم میشه
شیون اگه یک بار باشه
مرگ من، هر آن، همیشه

نجوای مرگ

دیدگاهتان را بنویسید