شوالیه مرگ / قسمت ششم / گزارش

You are currently viewing شوالیه مرگ / قسمت ششم / گزارش

” گزارش” اولین قسمت از فصل دوم داستان شوالیه مرگ است …
– من می تونم محل قتلا رو پیش بینی کنم!
– شما ؟
– بازرس احمدی از دایره مبارزه با مفاسد.
– و ارتباطتون با این پرونده ؟
– اون زمان من توی دایره جنایی بودم و یکی از اعضای تیم تحقیقاتی شوالیه مرگ بودم.
– آها! شما همون کسی هستین که قرار بود به گروه اضافه شین!
– بله قربان!
– من سربازرس سلمانی، سرپرست تیم جنایی فعلی شوالیه مرگ هستم، خوش اومدین، همه ما منتظریم پیش بینی شما رو بشنویم.
– سلام، از همتون معذرت میخوام که یهویی اومدم!
– برو سر اصل مطلب!
– تا حالا چندتا قتل اتفاق افتاده؟
– ۶ تا!
– اگه اشتباه نکنم قتل اول توی منطقه ۲ و قتل شیشم توی منطقه ۱۵ بوده، درسته؟
– آره درسته، ولی از کجا میدونی؟
– شوالیه مرگ برای قتلاش از یه الگو استفاده می کرد، قتلای الانم از همین الگو استفاده می کنین، همونطوری که توی پرونده من گزارش کردم، روش انتخاب محل رها کردن اجساد، بر اساس یه جمع و تفریق ریاضی که برای قتلای زوج و فرد تکرار می شه.
– اینجوری یعنی محل قتل بعدی منطقه چنده؟
– منقطه ۱۰! درست مثل محل قتل هفتم شوالیه مرگ!
فرازمند: اما قربان اونطوری که من توی پرونده خوندم همه قتلای شوالیه مرگ توی یه منطقه اتفاق افتاده!
– درسته، همه توی یه محله بودن، ولی با این تفاوت که توی خیابون های مختلف بود، اون زمان این روش رو روی اسم خیابونا پیاده می کرد، مثلا قتل اول توی خیابون دوم، و قتل هفتم توی خیابون دهم.
همینجوری در حال بحث و تبادل نظر درباره روش پیش بینی محل جسد بعدی بودم که حمیدی (یکی از افسرای گروه) دوان دوان اومد توی اتاق و گفت : قربان، قربان، فکر کنم قاتل پیدا شد!
– پیدا شد؟ چطور؟
– همین الان بچه های حراست بانک روبروی پارک فیلم دوربینای امنیتیشون رو برامون فرستادن، هم قاتل و جشد همراش کاملا تو فیلم واضح هستن و هم شماره پلاک ماشینشون.
– سریع فیلم رو بیار اینجا پخش کن، فرازمند، سریع برو با بچه های تشخیص هویت تماس بگیر و فیلمو براشون بفرست. سلمانی، شماره پلاک ماشین رو بفرست برا راهنمایی و رانندگی و آدرس صاحب پلاک رو پیدا کن! همه برین سرکاراتون و گزارشاتونو آماده کنین. به امید خدا امروز روز آخر آزادی قاتله.
بعد از پخش شدن فیلم، دل تو دل هیچ کدوم از بچه های گروه نبود، همه منتظر بودیم که نتیجه تشخیص هویت بیاد و سریع بریم سراغ دستگیر کردن قاتل سریالی. توی اتاقم نشسته بودم و داشتم به این فکر می کردم که بالاخره قاتل داره به آخر خط نزدیک میشه که احمدی اومد تو اتاقم.
– سلام قربان
– سلام، قدمت خیلی خوب بودا، سریع قاتل خودشو لو داد.
– قربان شما چرا قبل از این از گزارش من برای پیش بینی محل قتل بعدی استفاده نمی کردین؟
– آها، خوب شد گفتی! این گزارشی که تو می گی نوشتی رو من تو پرونده ندیدم! یعنی از تو فقط یه گزارش تو پرونده هست که اونم مربوط به انگشت نگاری یکی از صحنه های جرم!
– چطور ممکنه! من سه تا گزارش توی پرونده داشتم، یکی مربوط به انگشت نگاری، یکی مربوط به همین روش انتخاب محل رها کردن جسدا بود و سومیش هم درباره نحوه رها کردن جسدا!
– نحوه رها کردن اجساد؟
– آره ، شوالیه مرگ از یه روش خاص برای رها کردن اجساد استفاده می کرد، اینطوری که …
وسط حرفای احمدی بود که کیانا سریع اومد تو اتاقم و گفت: همین الان آدرس صاحب پلاک ماشین به دستم رسید.
– حرفات یادت نره تا اینجا، فعلا من برم سراغ ماشین قاتل، یه گزارش کلی هم از هر دو موضوعی که توی پروند نیست برام بنویس.
– چشم قربان!
سریع وسایلمو جمع کردم و با کیانا رفتیم سراغ خونه قاتل!

دیدگاهتان را بنویسید