تاریکخانه / پرواز

You are currently viewing تاریکخانه / پرواز

شاید گوشه ای دنج و ذهنی مشوش برای نگارش آلام کافی باشد اما درد حاصل از نوشتن دردها به خودی خود همواره عاملی است برای ننوشتن.
شاید فرار از همین درد و همان دردهاست که دست آدمی را سست می کند و نوشتن را آنقدر نفس گیر، که عطای نوشتاری دردآلود را به لقایش می بخشد و سر می کند با آنچه هست و امیدوار می ماند به آنچه نیست.
شاید تفاوت ها همین جا رقم می خورد، رویارویی دردها در نوشتارهایی بی سر و ته! جایی که با نوشتن از آلام روح، به نبرد با آن ها بر می خیزی و صفحه ای جدید از کتاب بی پایان نابودی را ورق می زنی. جنون آمیز است اما همیشه بهترین راه برای فراموش کردن زخمی کوچک، زخمی بزرگتر از آن است که دردناک تر باشد و عمیق تر! در نگاه اول این روش به مانند چاهی است که برای گریز از چاله خود می کنی و در آن سقوط می کنی اما نباید فراموش کرد پرواز چیزی جز فراز و فرود نیست و سقوط خود نوعی پرواز است، از عرش به فرش یا از فرش به عرش! این را نگاه ماست که تعیین می کند؛ اینکه بدانیم سقوط را از عرش آغاز کرده ایم یا از فرش…
همیشه برای دریافتن حس پرواز اوج گرفتن لازم نیست، گاهی برای درک پرواز، سقوط لازم است…

+ تصویر: طرحی از Leah Saulnier با نام ارواح چترهای پرنده

دیدگاهتان را بنویسید