کمتر کسی در ایران پیدا میشود که داستان ملی شدن صنعت نفت را نداند. از تشکیل جبهه ملی تا پشتیبانی مردم و جامعهی بیگانه ستیز ایران از دولت مصدق. اما در مرکز توجه داستان، نام دکتر محمد مصدق قرار دارد. نخست وزیری کار آزموده که با بهره گیری از حمایتهای مردمی، مذاکراتی هدفمند و دفاعی هوشمندانه از حق مسلم مردم ایران، یک پیروزی تاریخی را برای ایرانیان به ارمغان آورد.
پیروزی ایران و ملی شدن صنعت نفت آنقدر مهم بود که تمامی رسانههای جهان در آن سالها، به انعکاس اخبار آن پرداختند و حتی هفتهنامهی تایم دکتر محمد مصدق را به عنوان شخص سال ۱۹۵۱ انتخاب کرد. انتخاب یک ایرانی به عنوان شخص سال، تنها یک بار دیگر اتفاق افتاد و در سال ۱۹۷۹، امام خمینی (ره) به عنوان شخص سال این هفتهنامه انتخاب شد.
در ادامه میتوانید یکی از قدیمیترین گزارشهای تصویری که از خبر ملی شدن صنعت نفت ایران ساخته شده است، را زیر مشاهده میکنید.
در سال ۱۹۵۱ میلادی، هفتهنامهی تایم با انتشار مقالهای دکتر محمد مصدق را به عنوان مرد سال، که بعدها به شخص سال تغییر نام پیدا کرد، انتخاب کرد. در بخشی از این مقاله، به راحتی میتوان ترس غرب از خیزش مردمی ایران را مشاهده کرد و حتی این مقاله نهضت ملی شده صنعت نفت ایران را در کنار کمونیسم خطری برای نظم جهانی میداند.
میلیونها نفر در داخل و خارج از ایران مصدق را نماد خود میدانند و از او و ذهنیت متعصبانهای که او به ساختش کمک کرده، سخن میگویند. آنها ترجیح میدهند کشورشان سقوط کند اما دیگر به رابطهی فعلیشان با غرب ادامه ندهند. کمونیسم این ذهنیت را حمایت میکند و سود بسیاری از آن میبرد، اما کمونیسم این ذهنیت را نساخته است. شکاف میان غرب و شرق غیر کمونیست، جدای از خود کمونیسم، خطری برای نظم جهانی است. در سال ۱۹۵۱ تهدید کمونیسم همچنان پابرجاست اما خبر جدیدی نیست. خبر جدید در سال ۱۹۵۱ خطر دیگری است که در خاور نزدیک و خاور میانه است. در مرکز این خبر جدید، محمد مصدق است.
دکتر محمد مصدق و مذاکرات
چند ماه بعد و در مقالهای با عنوان «دیپلماسی تهدید»، هفتهنامهی تایم روایتی جالب از مذاکرات نفتی ایران و انگلیس را بیان میکند که دست بالای مذاکرهکنندگان ایرانی کاملاً در آن مشهود است:
بعد از ظهر یکی از روزهای هفتهی گذشته، صدای آشنای نخست وزیر مصدق از رادیو تهران پخش شد. پیرمرد با اراده در ۹۰ دقیقه، مذاکرات ۱۹ ماههی ایران و بریتانیا را از بین برد و گفت: «ایران بهترین کاری که میتوانست را انجام داد اما دولت بریتانیا همواره مانع حل و فصل موضوع میشود. بدین ترتیب ایران مجبور به قطع روابط با آنها (بریتانیا) است.»
قطع ارتباط دیپلماتیک دو کشور که مورد انتظار هم بود، از اینجا آغاز شد. یا شاید هم نه! لندن این موضوع را اجتباب ناپذیر میدانست. کمی قبلتر، در ابتدای همین هفته، مصدق پرداخت مبلغ ۵۶ میلیون دلار را به عنوان بهای از سرگیری مذاکرات تعیین کرده بود، دولت بریتانیا اما درخواست او را «غیر منطقی و غیر قابل قبول» خوانده بود. سپس وزارت امور خارجه بریتانیا، در آخرین اقدام ناامیدانهی خود، برگهای سفید به طرف ایرانی داده بود، تا نظراتشان را بنویسند…