سفر ؛ برگردان شعری از ماری اولیور شاعر معاصر امریکایی

You are currently viewing سفر ؛ برگردان شعری از ماری اولیور شاعر معاصر امریکایی

سفر

روزی بالاخره خواهی فهمید
آنچه که باید انجام دهی و آغاز می‌کنی
گرچه نواهای اطرافت
فریاد خواهند زد
نصیحت‌های نابودگرشان را
گرچه همه‌ی خانه
به لرزه می‌افتد
و کششی قدیمی را
در پایت حس خواهی کرد
زندگیم را باز بساز!
هر صدایی گریه کرد
تو متوقف نشدی
می‌دانی که چه باید کنی
گرچه باد کاوش می‌کند
با انگشتانی سخت
بنیاد کار تو را
گرچه مالیخولیای آن‌ها
وحشتناک بوده
به حد کافی دیر بود
و شبی وحشی
و جاده‌ای پر از
شاخه‌ها و سنگ‌های ساقط
کم کم اما
آنگاه که نواها را پشت سر نهادی
نور افشانی اختران می‌شود آغاز
از میان ابرها
و نوایی تازه خواهی شنید
که به آرامی
خودِ تو خواهد شد
همراهت خواهد ماند
همانطور که عمیق‌تر و عمیق‌تر گام می‌نهی
در جهان
مصمم به انجام
تنها کاری که می‌توانی انجام دهی
مصمم به نجات
تنها زندگی‌ای که می‌توانی نجات دهی

بیشتر بخوانید:  اندوه ؛ برگردان شعری از جندی نلسون نویسنده معاصر امریکایی

سفر ؛ شعری به سوی آینده

سفر برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری از ماری اولیور، شاعر معاصر امریکایی است. ماری اولیور یکی از مشهورترین شاعران حال حاضر امریکاست و کتاب‌های اشعار طرفداران بسیاری دارد. این شاعر مشهور امریکایی تا به حال جوایز ادبیاتی متعددی نظیر جایزه پولیتزر، جایزه کتاب ملی امریکا، جایزه ادبی لانان و جایزه یادواره‌ شلی انجمن شعر امریکا را کسب کرده است. ماری اولیور چها دکترای افتخاری نیز از دانشگاه‌های تافتس و مارکوئت، مؤسسه‌ هنری بوستون و و کالج دارت‌موث دریافت کرده است. یکی از مشهورترین کتاب‌های اولیور، کار خیالی نام دارد و شعر سفر نیز یکی از مشهورترین اشعار این شاعر پرآوازه‌ معاصر است.

+ تصویر: نقاشی سفر درون اثری از ژان پل تیرور.

One day you finally knew
what you had to do, and began
though the voices around you
kept shouting
their bad advice
though the whole house
began to tremble
and you felt the old tug
at your ankles
Mend my life
each voice cried
But you didn’t stop
You knew what you had to do
though the wind pried
with its stiff fingers
at the very foundations
though their melancholy
was terrible
It was already late
enough, and a wild night
and the road full of fallen
branches and stones
But little by little
as you left their voices behind
the stars began to burn
through the sheets of clouds
and there was a new voice
which you slowly
recognized as your own
that kept you company
as you strode deeper and deeper
into the world
determined to do
the only thing you could do
determined to save
the only life you could save
— Mary Oliver

دیدگاهتان را بنویسید