هفت سال گذشت!
امروز تولد ایپیبلاگ است، هفتمین تولدش. هفت سال از آغاز نوشتن در این دفتر خاطرات آنلاین گذشته است و هنوز هم در اینجا مینویسم. اینجا ننویسم کجا بنویسم؟ هفت سال از آغاز این راه شیرین گذشته و لحظه به لحظه لذت نوشتن در این وبسایت خاطره انگیز بیشتر و بیشتر میشود. شاید این تنها تکرار در زندگی من است که هرگز تکراری نمیشود.
امروز قطعاً یکی از شادترین روزهای هر سال من است و دلیلش چیزی جز همین وبسایت کوچک نیست. وبسایتی که بیشک بخش مهمی از زندگی مرا به خود اختصاص داده و شبها و روزهای بسیاری را در کنارش گذراندهام. ایپیبلاگ در واقع نقطهی پیوند زندگی مجازی و حقیقی من است. به دور از هر شبکهی اجتماعی و هیاهوی لایک و کامنت و ممبر و فالوور! وبلاگ نویسی به کلاسیکترین شکل ممکن! روشی کهنه برای زندگی مدرن در دنیای اینترنت. مینویسم و خوانده میشوم! همین و بس!
جادوی هفت سال
از دیرباز عدد هفت برای بسیاری از انسانها و تمدنها مورد توجه بوده و برای بسیاری هم مقدس. از هفت روز هفته و هفت آسمان گرفته تا هفت سین و هفت اقلیم بازی تاج و تخت! دقیقاً نمیدانم چرا اما عدد هفت همیشه برای همگان مهم بوده و هست. حالا ایپیبلاگ هم هفت ساله شده است و به جمع این هفتهای جادویی پیوسته. شاید جادوی هفت برای وبلاگ کوچک من شگفتی خلق کند و سالی جذابتر از همیشه را رقم بزند، شاید هم هفت خوان در انتظارم باشد! اما این چالشی است که بیشک برای حضور در آن لحظه شماری میکنم. چالشی که از همین امروز اغاز میشود…
با اینکه در نظرم همین دیروز بود که متنی برای ششمین سالگرد تأسیس ایپیبلاگ نوشتم، اما حقیقت این است که یک سال گذشته، چه من و چه ایپیبلاگ یک سال بزرگتر شدهایم و شاید کمی پختهتر! بدون شک سالی که در تقویم ایپیبلاگ گذشت پر فروغترین سال آن بود، هرچند امیدورام سالی که از امروز در این تقویم آغاز میشود، بهتر از سال قبل باشد و به قولی ایپیبلاگ هر روز بهتر از دیروز باشد.
در پایان تشکر میکنم از همهی کسانی که در این هفت سال بیش و کم در کنارم بودند و این دفتر خاطرات کوچک را دنبال کردند. مثل همیشه از همهي شما سپاسگزارم. مطمئناً انتقادات، پیشنهادات و نظرات شما، مهمترین بخش در ادامهي این راه است و بودن شما افتخاری برای من…
مثل هفت سال گذشته با من همراه باشید و فراموش نکنید: چون میگذرد غمی نیست…