ترانه؛ سکوتی توی چشماته

You are currently viewing ترانه؛ سکوتی توی چشماته

سکوتی توی چشماته
که آتیش زده دنیامو
کنارم هستی و اما
رها کردی تو دستامو

می‌خوای باور کنم نیستی
بری خوشحال و آسوده
شبا غرق خیالی شی
که رفتن آرزوم بوده

می‌ری و دور می‌شی از من
از این دنیای ویرونه
بمونم من و دردامو
دلی که بی تو داغونه

من از ترس نبود تو
از این که می‌ری می‌میرم
شب و روزم همه درده
با یادت آروم می‌گیرم

بیشتر بخوانید:  ترانه / چشات از رفتنت میگه

سکوتی توی چشماته
که آتیش زده دنیامو
نه می‌خوای باشی و اصلاً
نه می‌خوای بشنوی حرفامو

دلت دیگه به یادم نیست
تو قلبت واقعاً مُردم
توی بازی احساست
منم تنهایی رو بردم

می‌مونم توی زندونم
اسیر دست فکر و یاد
میون عشق و احساسی
که عقلم رو داده بر باد

من از ترس نبود تو
از این که می‌ری می‌میرم
شب و روزم همه درده
با یادت آروم می‌گیرم

سکوتی توی چشماته

اگر به مطالعه‌ی ترانه علاقه‌مند هستید، می‌توانید برای مشاهده‌ی سایر ترانه‌های من بخش ترانه را دنبال کنید؛ اگر هم خودتان ترانه‌سرا هستید، می‌توانید با ارسال ترانه‌ی خود از طریق مسیرهای ارتباطی موجود مثل فرم تماس با من و صفحات شخصی من در رسانه‌های اجتماعی، ترانه خود را در ای‌پی‌بلاگ منتشر کنید. مطالب ارسالی شما در بخش نوشتار مهمان، با نام خودتان در وبسایت ای‌پی‌بلاگ منتشر خواهد شد.

+ تصویر: نقاشی «سکوت» اثری از توماسا مارتین، نقاش معاصر اسپانیایی.

دیدگاهتان را بنویسید