اشک و سکوت؛ برگردان شعری بسیار زیبا از لرد بایرون
آنگاه که جدا گشتیم با اشک و سکوت با قلبی نیمه شکسته سالها از هم بریدیم گونهات رنگ پریده و سرد بوسهات سردتر آن لحظه در طالعمان بود وای بر…
آنگاه که جدا گشتیم با اشک و سکوت با قلبی نیمه شکسته سالها از هم بریدیم گونهات رنگ پریده و سرد بوسهات سردتر آن لحظه در طالعمان بود وای بر…
بشکن، بشکن، درهمبشکن صخرههای سرد خاکستری را، ای دریا! و میخواهم که بر زبانم جاری شوند اندیشههایی که از ذهنم برخاسته امان از آن پسر ماهیگیر که در بازیهایش بر…
زیبای دلربا چرا میکنی صرف تنها برای خویشتن این زیبایی؟ طبیعت نبخشیده، که وام میدهدت و تو را وام خواهد داد، گر تو نیز ببخشی پس ای زیبای تنگنظر، چرا…
سرگردان در جنگل، شاخهای شکستم بنشست زمزمهای بر لب خشکم: شاید آوایِ گریستن بارانی یا شکسته زنگی، یا پاره پاره قلبی به چشم میآید چیزی در دوردستان ژرف است و…
عشق مرضی است سرشار از غصه تیمار ناپذیر گیاهی است رویان بیثمر لیک پرکار بهراستی چرا؟ لذت از آن بیشتر، مرگش نزدیکتر گر بیلذت، منظرِ گریستن هیهات! عشق زجری است…
بوسهای نهم بر پیشانی در آن لحظهی جدایی بگذار تا کنم اعتراف خطا نیست گر بپنداری روزگار من است چو خیال لیک اگر رخت بربند امیدی در روز و یا…
در جهان فصل برداشت است؟ کلبهی کاهگلی من اولین روز [سال] افکاری عمیق، تنها عصر پاییزی گنجشک روحش است؟ خفته، بیدی دوست داشتنی فاخته بخوان: تویی ماهِ ششم شکوفهی آلو…
زندگیِ تو، زندگیِ توست مگذار به تسلیمی ناخوشایند بدل شود مراقب باش راههایی برای گریز وجود دارند جایی نوری هست شاید اندک باشد اما بر تاریکی غلبه میکند مراقب باش…
هوای نخواندنی: رفیق، دیدمت بنشستهای بر کنار پنجرهی خویش کمی بالا، زیرِ شیروانی نظاره میکنی همهی آنچه بی تو در جریان است من یخ بودم و تو قریباً سایه و…
آخرین امید تکاپو میکند در این نسیم غرنده بلوط گورستان مجنون و رها گویی که نیست در شلوغی سنگینِ حوض و سنگهای آسیابی رو به زوال همچنان میخواند آن آوای…