زیستن در جهان؛ برگردان شعری کوتاه و زیبا از ماری اولیور
برای زیستن در این جهان باید برآیی از پس سه کار دوست بداری آنچه فانی است؛ در بر گیریش گرچه میدانی زندگی تو بدان بسته است؛ و آنگاه که زمان…
برای زیستن در این جهان باید برآیی از پس سه کار دوست بداری آنچه فانی است؛ در بر گیریش گرچه میدانی زندگی تو بدان بسته است؛ و آنگاه که زمان…
مردم من را دیوانه خطاب میکنند؛ لیکن پرسشی که همچنان بیپاسخ مانده این است که آیا دیوانگی عالیترین درجهی ذکاوت است یا نیست؟ بیاندازه باشکوه است یا نیست؟ ژرف است…
گذشتهاند آن روزهای خاکستری که خورشید بار خویشتن را چو راهبهای خسته به دوش میکِشید روزی آبی با آسمان نیلگون جهان سخاوتمندانه طلوع کرده و در آن خور و اختران…
چو شگفتیِ از دنیا رفتهای که به زندگی باز میگردد باران دستِ آخر بارید و با خود اجبار به زیستن را آورد در باب رنج، فلاسفه همواره غرق در تردید…
قلبم تپیدن میگیرد وقتی که میبینم رنگین کمان را در آسمان و اینچنین است که آغاز میشود زندگیم و اینچنین است که میشوم انسان و اینچنین باید سالخورده شوم یا…
پس دیگر ما نخواهیم زد پرسه تا پاسی از شامگاهان گرچه عاشقست هنوز قلبمان و ماه هم هنوز در شب درخشان چو شمشیرِی که نیام را سوده و روحی که…
شامی بهاری: با طلوع بر گیلاسها، پایان آمده شکوفای وحشی میانِ درختان هلو: نخستین شکوفهی گیلاس فریاد در جواب به گنجشگان جوان: موشها در لانههایشان این نیز در نظرم کلبهی…
آنگاه که جدا گشتیم با اشک و سکوت با قلبی نیمه شکسته سالها از هم بریدیم گونهات رنگ پریده و سرد بوسهات سردتر آن لحظه در طالعمان بود وای بر…
بشکن، بشکن، درهمبشکن صخرههای سرد خاکستری را، ای دریا! و میخواهم که بر زبانم جاری شوند اندیشههایی که از ذهنم برخاسته امان از آن پسر ماهیگیر که در بازیهایش بر…
زیبای دلربا چرا میکنی صرف تنها برای خویشتن این زیبایی؟ طبیعت نبخشیده، که وام میدهدت و تو را وام خواهد داد، گر تو نیز ببخشی پس ای زیبای تنگنظر، چرا…