داستان روزگار تنهایی / بخش سی‌ و یکم / دفتر خاطرات

کتابچه را که ورق می‌زد دیگر ذهنش همراهش نبود. آنچه می‌خواند، چیزی نبود که دلش می‌خواست. به یاد دوران نوجوانیش افتاده بود. دوران نقاب‌های خودش و زندگی گذرانش، دوران عشق‌های…

۰ دیدگاه

داستان روزگار تنهایی / بخش بیست و نهم / رویاپرداز

نقاب8: رویاپرداز جایی شنیدم که می‌گویند دنیا بر سر انگشت کسانی می‌چرخد که رویاپرداز هستند، شاید این اولین انگیزه‌ی من برای نقابی جدید بود اما بدون شک مهم‌ترینش نبود. نگاه…

۰ دیدگاه