بومِ خیال؛ شعر سپید

بر بومِ خیال می‌کِشم نقشی ز تو چشم‌هایت خیره به دوردست‌ها آبی دستانم قایقی می‌شوند و به دریا می‌زنم انعکاس غروب رنگارنگ خاطراتم را سوی افق پارو می‌زنم دیده می‌شوم…

۰ دیدگاه