ترانه؛ هر روز که هستی
چه توان گفت ز هر روز که هستی تو که دل به دلِ من ساده ببستی چه توان گفت ز دنیایی که دنیایم شدی زندگی حسِ رهایی خواب و رویایم…
چه توان گفت ز هر روز که هستی تو که دل به دلِ من ساده ببستی چه توان گفت ز دنیایی که دنیایم شدی زندگی حسِ رهایی خواب و رویایم…
دل میرود چهارمین بخش از مجموعهی چند خط هایکو است. سه بخش پیشین این مجموعه با نامهای آسمان، آبشار و باغ خیال در هفتههای گذشته منتشر شدهاند و بخشهای جدید…
باغ خیال سومین بخش از مجموعهی چند خط هایکو است. این مجموعه نخستین تجربهی من از هایکو نویسی است. تجربهای زیبا که مرا به نوشتن هایکوهای بیشتر ترغیب کرد. امیدوارم…
شاید امروز که یادت همهی فکر من است و خیالت خوابِ شبهای من است قاصدک فریاد کند نام تو را در گوشِ باد و بپیچد عطر یاسِ بودنت کوی به…
آبشار دومین بخش از مجموعهی چند خط هایکو است. این مجموعه نخستین تجربهی من از سُرایش هایکوست. تجربهای شیرین که مشوق من برای نوشتن هایکوهای بیشتر شده است. امیدوارم مطالعهی…
چند خط هایکو نخستین تجربهی من در سرایش این قالب شعری است. تجربهای لذت بخش که من را به نوشتن بیشتر ترغیب کرد. امیدوارم شما هم از خواندن آنها لذت…
به آینه بنگر چشمانت در پس پردهی نگاهت رویایی را ببین که ساختهام در ابرها با بالهای خیال به سوی تو روانش کردهام تجسم کن جهانی سراسر تو خُرم از…
چه بسیار بیدها مجنون عشقت همه لرزان و ریزان در نسیمی که دارد عطر گیسوی کمندت چه بسیار تاج و تخت پادشاهی به خاک افتاد مغلوب است و مقهور به…
تو در آینهای نزدیک مثل سراب دور مثل بغض شعله میکشد نگاهت در اقیانوس خشکیده ذهنم میسوزم در آتشی که خانهام شده میگدازم از درد از تنهایی هراس افروز از…
گویند که جهانست به پایان نزدیک مرز به میان زاد و مرگ بس باریک نا داند کسی گر که نباشد یارم هستی رو به زوالست و خورشید تاریک - مانده…