ترانه / بود و نبودن ها
بود و نبودن ها تو میری و منم تنهام تو این دنیای بیهوده به عکسی خیره میشم که همیشه زندگیم بوده میشینم کنج این خونه توی دیوار غرق میشم حالا…
بود و نبودن ها تو میری و منم تنهام تو این دنیای بیهوده به عکسی خیره میشم که همیشه زندگیم بوده میشینم کنج این خونه توی دیوار غرق میشم حالا…
می شینم توی سیاهی مثه سایه محو میشم حرفی جز گریه ندارم فقط از بی کسی میگم میگم از دردا و غمهام میگم از رنج و عذابم روز و شب…
خسته رنگ روزام باز سیاهه نفسام بازم میگیره بازم تو دنیای سردم یه نفر داره میمیره می شینم کنج اتاقُ دوباره غرق یه رویا می سازم زندگی نو می سازم…
آی خدا تا کی فریاد ... روی خاکی می ایستم که زیرش یه مرد خوابه دیدنش یه بار دیگه آی خدا واسم سرابه اشک و آهم بی نتیحه روزام هیچ…
دیوار تنهایی روز و شب درگیر درد و زنده ام با نفس مرگ اشکای بی حد و جاری مثل افتادن یه برگ توی پاییز جوونیم سردی صد تا زمستون مرگ…
نجوای مرگ نیستی و دوباره باز من تو خیالت غرق می شم برا هر کس که می بینم یه خاطره از تو رو می گم تو بند تکرار دنیا شده…
پنج خط ترانه اول قصه همینه شادی و امید و نیرنگ بازی و نقش و نگارو آخرش دشمنی و جنگ .......... تک و تنها و غریبم قلبم از غم پاره…
دنیای خالی دنـــبــال راه فرارم از همه از همه عالم مرگ من دیگه گذشته از بس که بد شده حالم دلم اینجا تک و تنهاس زندگیم همش یه جوره از…
بازیچه هر نفس درد و تباهی هر خیال ماتم و اشکم رنگ زندگیم سیاه و نفرتت یه حس محکم نه دلیلی واسه موندن نه کلامی واسه گفتن منم و یه…
دروغ یه داستان عجیبه و یه آغازِ ِو بی پایان یه بازیگر اینجاس که شده شاهزاده دوران با این بازی درد و غم اگه شاه یه دنیا شی بازم تو…