دنیای ویران من / روح سرگردان
این حس من است ، همین احساس تکه پاره ، همین حرف هایی که هیچکس مقصودش را درک نکرد ، همین دنیایی رویایی که هیچ کس ندید ، همین سرزمین…
این حس من است ، همین احساس تکه پاره ، همین حرف هایی که هیچکس مقصودش را درک نکرد ، همین دنیایی رویایی که هیچ کس ندید ، همین سرزمین…
راه تا انتها همین است و سرنوشت تا ابد جنون . آنگاه که مرگ بر آرزو ها سایه می افکند ، غربت بر دوستی ها ، نفرت بر آشنایی ها…
آنجا چراغی روشن است ؛ درست روبروی چشمان خیسم ، در پس هاله اشک هایم می توانم ببینم ، در این گورستان سیاه هنوز هم چراغی روشن است ، اینجا…
خیانت! این رازی است به بزرگی وجدان ! اگر وجدانی باشد ، اگر انسانی باشد ، اگر انسانیت باشد ، اگر عشق باشد ... خیانت، حسی به بزرگی دنیای من…
هنوز هم باور دارم که من و این تن پوش سیاه و تاریک متعلق به هم هستیم ، دیر زمانی است که این سیاهی مرا در آغوش گرفته و رهایم…
این دنیای ویران من است ؛ جهانی پر از نیستی و مرگ ، به شومی عشق ، به زیبایی نفرت ، به کمال نیرنگ و به پستی صداقت ، در…