سال مرگ / آرامش طوفان
در میان همهی طوفانهای زندگی، لحظاتی هستند که نسیم آرامش را در دنیای ما به وزش در میآورند، از نگاهی دلنشین تا بارانی بهاری. گاهی اوقات کافی است چشممان را…
در میان همهی طوفانهای زندگی، لحظاتی هستند که نسیم آرامش را در دنیای ما به وزش در میآورند، از نگاهی دلنشین تا بارانی بهاری. گاهی اوقات کافی است چشممان را…
شاید همیشه لازم نباشد هر آنچه در ذهنم میگذرد را خودم بنویسم، گاهی یک شعر، یک جمله، یک نقاشی، یک عکس و حتی یک حرف میتواند همهی آنچه حس میکنم…
همیشه برای من نگاهی به گذشته به مانند نظاره کردن آینده در آینهی بودنها و نبودنهایم بوده است، چه زمانی که در تلخترین روزهای عمرم باشم و چه زمانی که…
نوشتن از شب یلدا و داستانهای شیرینی که این شب برای ما تداعی میکند آن چیزی نیست که حداقل امشب دلخواهم برای نوشتن باشد، چراکه سالهاست همگان از این شب…
گاهی نوشتن از اتفاقات و داستانهای روزانه زندگی آنقدر سخت و ملالت آور میشود که ترجیح میدهم سکوت کنم و چیزی ننوسیم، گاهی هم آنقدر غرق در مشغلههای روزمره و…
گاهی برای رفع یک احساس بد، صحبت با یک دوست نزدیک کافی است، اما هستند زمانهایی که صحبت کردن با یک دوست، غمها را بیشتر و احساسات بد را بدتر…
مدتهاست که میخواهم بنویسم، از آنچه این روزها میگذرد، از آنچه این روزها نمیگذرد، از حرفهای تازه، از خاطرات کهنه. مدتهاست که میخواهم از همه چیز بنویسم، از همهی آنچه…
روزها در گذرند، من، تو و همهی آنچه که ما دنیا مینامیم میگذرند... بد وخوب، سخت وآسان، تلخ و شیرین... چه ظاهراً و چه واقعاً، همه پذیرفتهایم که اینجا محل…
احساس میکنیم سالهاست که در اینجا مدفون شدهام، کنج همین اتاق، کنار همین دیوارهای سیاه، زیر همین سایههای بی رنگ و در قعر روزگار سیاهی که پایانی ندارد. در این…
همینجا می نشینم، آنسوی جاده، پشت همین دیوار و در پستوی سایه ها، غرق می شوم در دلهره ای که دنیایم را فرا گرفته، گذشته را آرزویم کرده و آینده…