ساقط / روزهایم میگذرد
روزهایم میگذرد ، با تو، بی تو، در کنار تو، دور از تو، به یاد تو و بی یاد تو. چه تفاوتی وجود دارد؟ وقتی تو غرق در بیتفاوتی هستی…
روزهایم میگذرد ، با تو، بی تو، در کنار تو، دور از تو، به یاد تو و بی یاد تو. چه تفاوتی وجود دارد؟ وقتی تو غرق در بیتفاوتی هستی…
گاهی به بودن دنیا شک میکنم! بودن همهی انسانها، زندگیها، خاطرهها و همهی آنچه روی میدهند. دیدن آنچه در این جهان روی میدهد، در این دنیای بیروح و پوچ. بودنها…
در این روزهای زمستانی که سرما گاه بر شب و روزمان چیره میشود و گاه جایش را به گرمای آفتاب میدهد، هنوز هم داستانی در جریان است، خاطرهای زنده میشوند…
شاید نتوان از عمق حقیقت آنچه این روزها میگذرد نوشت، شاید روزی بشود اما دست کم امروز سخت است. در تقابل با روزگاری که همه چیز را خود خلاصه کرده،…
این همان دنیاست، من همانم که بودم و تو همانی هستی که باید باشی. روزگار همین بوده، زندگی همین بوده و سرنوشت همین بوده که باید باشد. این همهی آن…
گاه با خود میاندیشم که عشق با من چه کرده، فرجامش چه بوده و چه در من نهاده است، شاید هیچ چیز، شاید همه چیز، دستِ کم من ماندهام و…
گاهی هیچ کافی نیست، هیچ چیز، هیچ کس، هیچ جا، هیچ کلام و حتی هیچ گاه. گاهی فقط تو باید باشی، تا هیچ چیز، هیچ کس، و هزار هیچ دیگر…
روزگار عجیبی است! روزگاری که با سالهای پیشین فرسنگها متفاوت است. همه چیز با گذشته فرق کرده و هر لحظه اتفاق جدیدی جهان را به لرزه در میآورد. نامههای عاشقانه،…
دور ماندن از تو شاید بزرگترین عذابی است که این روزهای مرا فرا گرفته است. میان من و تو فرسنگها فاصله افتاده و هیچ چیز و هیچ کس تلاشی برای…
سالهاست در این حال ماندهام. در این دنیای ویران و تاریک، در این کنج عزلت که نالههایم از غم هجران کوش فلک را کر کرده و خونهای جاری از دو…