زیستن در جهان؛ برگردان شعری کوتاه و زیبا از ماری اولیور
برای زیستن در این جهان باید برآیی از پس سه کار دوست بداری آنچه فانی است؛ در بر گیریش گرچه میدانی زندگی تو بدان بسته است؛ و آنگاه که زمان…
برای زیستن در این جهان باید برآیی از پس سه کار دوست بداری آنچه فانی است؛ در بر گیریش گرچه میدانی زندگی تو بدان بسته است؛ و آنگاه که زمان…
دیده بگشا ای کهنه درخت زمین سپید گشته و زمان سیاه شبان دراز و روزها بیرمق سایهای تاریک گسترده بر زمین و زمان سپیدی برف ارمغانش سیاهی و برگها جملگی…
شب سوم چشمانم بسته است و خیال چون شهر فرنگ، در پس پلکهایم در حرکت است. خیالی موهوم که مرا با خود به این سو و آن سو میبرد. گاه…
چو شگفتیِ از دنیا رفتهای که به زندگی باز میگردد باران دستِ آخر بارید و با خود اجبار به زیستن را آورد در باب رنج، فلاسفه همواره غرق در تردید…
شب دوم آدمی در رنج و سختی خلق شده و زندگی میکند؛ شاید این مهمترین حقیقت در خلقت انسان و تلخترین واقعیت زندگی باشد. به گذشته، حال و آینده که…
جهانت را رها کن بالهایت را بگشا پرواز کن و برو به دنیایی که آسمانش آبی درختانش سبز و دریایش آرام است جهانت را رها کن اندیشهات را آزاد و…
شب اول در زندگی همهی ما لحظاتی هست که جهانِ هستی به ما تلنگر میزند. تلنگری گاه چنان مهیب و سهمگین، که درک و تجربهاش به لحظهای درنگ در بود…
برگردان اشعار منتخب از توانا امین به قلم زانا کردستانی: شروع و پایان سال دروغ است! من آن روزی را که تو در آن میآیی، نخستین روزم، نخستین ماهم، نخستین…
این روزها آنقدر خستهام که حتی توان نوشتن متن کوتاهی را هم ندارم. روزهاست که میخواهم از گذران همین ایام پر از ملالت و خستگی بنویسم اما دستم یاری نمیکند.…
قلبم تپیدن میگیرد وقتی که میبینم رنگین کمان را در آسمان و اینچنین است که آغاز میشود زندگیم و اینچنین است که میشوم انسان و اینچنین باید سالخورده شوم یا…