چند خط شعر سپید؛ غرق در رویای من
تنها در جهان غم غرق در رویای من اتاق دنیای ویران تاریکی ساکن زندان من زندگی تکرار مرگ پوچ امید دنیای من نقاب رنگ چهرهها ریا مادر دردهای من من…
تنها در جهان غم غرق در رویای من اتاق دنیای ویران تاریکی ساکن زندان من زندگی تکرار مرگ پوچ امید دنیای من نقاب رنگ چهرهها ریا مادر دردهای من من…
غرق در چمنزاران در دوردستها مخفی خرقهای از برگها پرتویی از مهتاب غمها فراموش مشکلات مدفون و آنگاه که صبحی آید دوباره میبرد با خود همهی آنها را اینجا جای…
گاهی به بودن دنیا شک میکنم! بودن همهی انسانها، زندگیها، خاطرهها و همهی آنچه روی میدهند. دیدن آنچه در این جهان روی میدهد، در این دنیای بیروح و پوچ. بودنها…
تنهایی عظیمی در این دنیا خانه کرده که دیده میشود در حرکت آرام عقربههای ساعتی مردمانی بس خسته ناقص و معیوب چه عاشق و چه بیعشق مردمانی که با هم…
بگذار سنگی نیندازیم در مسیر دو عشق واقعی که رسند به یکدیگر و هم دوست بدارند عشقی که با تغییر شرایط تغییر میکند یا وقتی که یک عاشق بیوفا میشود…
نقاب6: نابینا نه میتوانستم خود را از فکر عشق رهایی دهم و نه میتوانستم از خیانت چشم پوشی کنم. گیج و گنگ، نابینا و ناشنوا، پوچ و بیهوده مانده بودم.…
نقاب5: خیانت شده این که از نقابی پر از تنهایی به نقابی پر از بیاعتمادی تغییر چهره بدهم، برای خودم هم عجیب بود. اما حقیقت این بود که من، هنوز…
روزی او بازگشت با خبرهایی از رشتهای سپید که فرسنگها رفته سریعتر رفت و در دریا شکست خنکیش شیرین، سبزآبیش عمیق هنگام غروب بازگشتند خسته گفتند و نگفتند آن شب…
این همان دنیاست، من همانم که بودم و تو همانی هستی که باید باشی. روزگار همین بوده، زندگی همین بوده و سرنوشت همین بوده که باید باشد. این همهی آن…
من بی تو بیهوده از زندگی سیرم میدونی که بی تو هر لحظه میمیرم میمیرم و اما مردن نهایت نیست تصویرت تو ذهنم عین خیالت نیست تو در منی و…