نوشتار مهمان؛ برگردان ده شعر از صالح بیچار به قلم زانا کردستانی: بخش اول
ده شعر از صالح بیچار: برگردان از زانا کردستانی، بخش اول: چشم انتظاری، دریاییست... که خشک نمیشود و از بین نمیرود غروب است و چشم انتظار تو... دلم میگوید که…
ده شعر از صالح بیچار: برگردان از زانا کردستانی، بخش اول: چشم انتظاری، دریاییست... که خشک نمیشود و از بین نمیرود غروب است و چشم انتظار تو... دلم میگوید که…
شاید تمامی اژدهایانی که در زندگیمان دیدهایم، شاهزادگانی باشند که در انتظار رفتار زیبا و شجاعانهی ما، حتی برای یک بار هم که شده، بودهاند. شاید هرآنچه که ما را…
شعر مادر از دریا حلبچهای و برگردان زانا کردستانی: نمیخواهم که من تو بشوم تو هم من نشو! بگذار من همانند خودم زن باشم تو هم همچون مردانگیهای خودت مرد…
ما، ناآشنا با شجاعت به دور از لذت زندهایم در صدفِ تنهایی تا عشق ترک کند مقدس معبدش و به دیدارمان آیدش رهایی دهد ما را در زندگانی عشق میرسد…
تصمیم گرفتهام هفت روز به این کافه بیایم و بنویسم، اما نه برای تو، که برای خودم. هفت روز قلم را در دست بگیرم و برای خودم بنویسم، سفری به…
به باور من، تنها یک بار در زندگی کسی را خواهی یافت که بتوانی دنیایت را حول او بسازی. با او از چیزهایی سخن بگویی که هرگز با هیچکس در…
من دیگر به مفاهیمی مثل نیمهی گمشده و عشق در یک نگاه اعتقادی ندارم. اما بر این باور هستم که اگر خوش اقبال باشید، چند باری در زندگی کسی را…
من پیشتر بودهام اینجا کِی و چطورش را نمیدانم اما سبزهی آن سوی در عطری آشنا نوای افسوس و فانوس ساحل برایم آشناست تو پیشتر آنِ من بودی کِیاش را…