روز از نو؛ سفر در زمان
عمر میگذرد، همچو برق و باد. شاید این جمله را چندین با در میان دست نوشتههایم بازگو کرده باشم. بی شک شمارش لحظات را انسان از همان بدو تولد آغاز…
عمر میگذرد، همچو برق و باد. شاید این جمله را چندین با در میان دست نوشتههایم بازگو کرده باشم. بی شک شمارش لحظات را انسان از همان بدو تولد آغاز…
باران سوزان چشمانش را که گشود، خود را در برابر آینهای یافت. خشکش زده بود. آیا این تصویر خودش بود. به خودش که نگاه میگرد کس دیگری را در آینه…
حلقهای از کلمات درخشانند گاهی که حاذقی حلقه کند آنها را آوازها نغمه میشوند گاهی که خنیاگرانی بخوانند آنها را نغمهسرایی میکنند و میگویند بر بالهای پروازشان پس از مرگ…
تو در آینهای نزدیک مثل سراب دور مثل بغض شعله میکشد نگاهت در اقیانوس خشکیده ذهنم میسوزم در آتشی که خانهام شده میگدازم از درد از تنهایی هراس افروز از…
گاهی برای غلبه بر ترس از مرگ میخورم ستارهها را در چنین شبهایی، آسوده نشسته اختران را از تاریکی مطلق فرو میریزم در خود تا آنجا که در من همگی…
چشمهایم را که میگشایم، چیزی برای دیدن نیست، یا آنچه هست، دیدنی نیست. گوش که میدهم، صدایی برای شنیدن نیست، یا آنچه میشنوم شنیدنی نیست. زبان به سخن که باز…
گاه زندگی آنقدر خسته کننده میشود که دیگر توانی برای هیچ چیز نمیماند و خستگی چنان بر روح و تن چیره میشود که تنها راه علاج، خواب عمیق خواهد بود.…
با مرگ ایمان، آخرین کرگدن سوماترایی در مالزی، نسل این گونهی خاص از کرگدنها در کشور مالزی منقرض شد. به گزارش بنیاد جهانی کرگدنها، ایمان 25 سال داشته است و…
تو در چشم دلم بیدار تو خوابی، بیپایانی تو نوشداروی مرگ من تو بر هر درد، درمانی تو در بند بند من زنده چو خون جاری رگها نفسهای مرا علت…
چو برگی کز خزان ریزد چو نامی در جهان میرد ندانی از کجا آمد همی عشقی که جان گیرد نه دل را عاشقی یارا نه جان را فارغی طاقت درین…