سفری به درون/ بخش هفتم/ روزگار را سر میکنم
برگ هفتم ناتوان در تغییر آنچه روی میدهد، بیهدف روزگار را سر میکنم و به سوی آیندهای پیش میروم که دیگر در آن امیدی نداشته باشم. شاید ناامیدی دلیلی برای…
برگ هفتم ناتوان در تغییر آنچه روی میدهد، بیهدف روزگار را سر میکنم و به سوی آیندهای پیش میروم که دیگر در آن امیدی نداشته باشم. شاید ناامیدی دلیلی برای…
حال و روز این ایام من را نه میتوان گفت، نه نوشت، نه سرود و نه حتی تصویر کرد. همه چیز در عمق دنیای درونم روی میدهد. باز هم داستان…
برگ چهارم در این روزگار، به مانند همهگان، در دنیای من نیز عاشقی زندگی میکند. عاشقی که عمرش را در راه رسیدن به معشوقی صرف کرده که شاید هرگز وجود…
نقاب6: نابینا نه میتوانستم خود را از فکر عشق رهایی دهم و نه میتوانستم از خیانت چشم پوشی کنم. گیج و گنگ، نابینا و ناشنوا، پوچ و بیهوده مانده بودم.…
نقاب5: خیانت شده این که از نقابی پر از تنهایی به نقابی پر از بیاعتمادی تغییر چهره بدهم، برای خودم هم عجیب بود. اما حقیقت این بود که من، هنوز…
نفسام رو به شماره پای تقدیر رو گلومه منم که بی تو و عشقت زندگیم دیگه تمومه سرنوشت من همینه نفرتت بی حد و بی مرز تقدیرو خدا نوشته نمیره…
تو بودی و همه دنیام چه زیبا همه فکر و خیالم غرق رویا کنار تو همه چی عاشقانه تموم فکر و ذکرم صادقانه چه ساده رنگ خاطره گرفتن همون روزا…
یه خیالِ بی نهایت می بره منو به رویا تو دیگه مال من هستی من شدم عاشق و شیدا یه صدا تا بی صدایی شده قصه ی دل پیر تا…
" بخشش " آخرین قسمت از فصل دوم داستان عشق است ! - عاقبت تو را یافتم ، کنج این دارالمجانین ، تنها و بی کس ، درست شبیه به…
تو می رفتی و از من دوری می شدی ، شاید از من می گریختی ، شاید هم از من سیر شده بودی ، اما من ، نقش من در…