باران شبانگاهی؛ برگردان شعری از هایدی ویلیامسون

باران شبانگاهی می‌بارد بر خانه‌ام، باران خاطرات آهسته، پیوسته بی‌نام رایحه‌اش نتوان گفت نخستین قطره چه وقت می‌ریزد آهسته می‌نشیند بر زمین نبودنی‌ها بود می‌شوند در چهارسوی خانه‌ام محو در…

۰ دیدگاه