حقیقت محضِ جهان؛ برگردان نوشتاری کوتاه از کورمک مککارتی
زیرِ نوری خاکستری بیرون آمد، ایستاد و برای لحظهای کوتاه، حقیقت محضِ جهان را به نظاره نشست. سرمای بیرحمی که بر گیتی ناکام چنبره زده؛ تاریکی غیرقابل تحمل؛ کور سوی…
زیرِ نوری خاکستری بیرون آمد، ایستاد و برای لحظهای کوتاه، حقیقت محضِ جهان را به نظاره نشست. سرمای بیرحمی که بر گیتی ناکام چنبره زده؛ تاریکی غیرقابل تحمل؛ کور سوی…
دیده بگشا ای کهنه درخت زمین سپید گشته و زمان سیاه شبان دراز و روزها بیرمق سایهای تاریک گسترده بر زمین و زمان سپیدی برف ارمغانش سیاهی و برگها جملگی…
شب اول در زندگی همهی ما لحظاتی هست که جهانِ هستی به ما تلنگر میزند. تلنگری گاه چنان مهیب و سهمگین، که درک و تجربهاش به لحظهای درنگ در بود…
خیره به آسمان جهان به دورِ سرم میگردد و ابرها به پهنای صورتم اشک میشوند صحرا خشک از بیآبی روزهای تیره در تاریکی شب فرو میرود و آبیِ آسمان به…
سرگردان در جنگل، شاخهای شکستم بنشست زمزمهای بر لب خشکم: شاید آوایِ گریستن بارانی یا شکسته زنگی، یا پاره پاره قلبی به چشم میآید چیزی در دوردستان ژرف است و…
تصمیم گرفتهام هفت روز به این کافه بیایم و بنویسم، اما نه برای تو، که برای خودم. هفت روز قلم را در دست بگیرم و برای خودم بنویسم، سفری به…
نشستهام در گوشهی سردِ زمان در انتظار یلدا تا شب بر لحظههایم سایه بیندازد بیپایان و من غرق شوم در رویایی از تو بودنت در شبی که هرگز کنارم نبودهای…
اندک اندک یک سالِ دیگر در تقویم خودساختهی من رو به اتمام است و من و همهی آنچهی در من است، به روزِ حساب نزدیک و نزدیکتر میشویم. مثل همیشه…
باران شبانگاهی میبارد بر خانهام، باران خاطرات آهسته، پیوسته بینام رایحهاش نتوان گفت نخستین قطره چه وقت میریزد آهسته مینشیند بر زمین نبودنیها بود میشوند در چهارسوی خانهام محو در…
آبشار دومین بخش از مجموعهی چند خط هایکو است. این مجموعه نخستین تجربهی من از سُرایش هایکوست. تجربهای شیرین که مشوق من برای نوشتن هایکوهای بیشتر شده است. امیدوارم مطالعهی…