گفتگو؛ خودی که برای خود بودن خواسته نشد…
گفت: خودم را که در آینه میبینم، با آنچه در انعکاس نگاه همه میبینم متفاوت است. این خود، آنی نیست که آینه به من مینمایاند، شاید هم آنی نباشد که…
گفت: خودم را که در آینه میبینم، با آنچه در انعکاس نگاه همه میبینم متفاوت است. این خود، آنی نیست که آینه به من مینمایاند، شاید هم آنی نباشد که…
پیش میآید دوستان و آشنایانی که هر از چند گاهی نوشتههای مرا میخوانند از من میپرسند که چرا غمگین مینویسی. برای کسی چون من که معمولاً میخندد و به ظاهر…
اگر خود و دشمنتان را میشناسید، لازم نیست از نتیجه صد جنگ بترسید. اگر خود را میشناسید اما دشمن را نه، برای هر پیروزی، رنج شکست را خواهید کشید. اگر…
این همان دنیاست، من همانم که بودم و تو همانی هستی که باید باشی. روزگار همین بوده، زندگی همین بوده و سرنوشت همین بوده که باید باشد. این همهی آن…
گاه با خود میاندیشم که عشق با من چه کرده، فرجامش چه بوده و چه در من نهاده است، شاید هیچ چیز، شاید همه چیز، دستِ کم من ماندهام و…
گاهی هیچ کافی نیست، هیچ چیز، هیچ کس، هیچ جا، هیچ کلام و حتی هیچ گاه. گاهی فقط تو باید باشی، تا هیچ چیز، هیچ کس، و هزار هیچ دیگر…
سالهاست در این حال ماندهام. در این دنیای ویران و تاریک، در این کنج عزلت که نالههایم از غم هجران کوش فلک را کر کرده و خونهای جاری از دو…
همیشه برای من نگاهی به گذشته به مانند نظاره کردن آینده در آینهی بودنها و نبودنهایم بوده است، چه زمانی که در تلخترین روزهای عمرم باشم و چه زمانی که…
احساس میکنیم سالهاست که در اینجا مدفون شدهام، کنج همین اتاق، کنار همین دیوارهای سیاه، زیر همین سایههای بی رنگ و در قعر روزگار سیاهی که پایانی ندارد. در این…
تو این دنیای ویرونه یه چیزی گم شده انگار که بازم غرق اشک میشم می مونم شب و روز بیدار چه دردی تو دلم دارم همه چی رنگ غم داره…