در این روزهای زمستانی که سرما گاه بر شب و روزمان چیره میشود و گاه جایش را به گرمای آفتاب میدهد، هنوز هم داستانی در جریان است، خاطرهای زنده میشوند و آیندهای رقم میخورد. روزهایی که به سرعت برق و باد از پس هم میآیند و بیش و کم ما را در خود غرق میکنند و از آنچه در درونمان است غافل! شاید این روزها بهترین روز روزگار ما باشند و شاید بدترین آن، اما هر چه که هست، روزهای زمستانی راهی جدید در دنیای ما میسازند که رو به سوی بهاری خرم دارد! البته این همهی داستان نیست و گاه روزهای زمستانی نخستین گام برای بازگشت به خزانی غمانگیزتر است که دردهایی کهنه را زنده، خاطرات تلخی را بازگو و احساس تنهایی را تشدید میکنند.
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست / بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
سعدی
تکرار روزهای زمستانی
چه برف بر زمین باشد، چه دانههای تگرگ بر سر ما بریزد، چه باران ببارد و چه مه دیدگانمان را تار کند، زمستان اینجاست و روزهای زمستانی در گذر هستند. شاید روزهای بهاری در پیش باشد، شاید هم این روزها را پایانی نباشد، اما روزگار در گذر است و تکرار همه چیز در پیش. چه در ذهن ما نوروز در راه باشد و چه در درون ما سالیان سال زمستان باشد، دیر زمانی نخواهد گذشت که گلها شکوفا میشوند، برگها سبز و جویبارها جاری. این ما خواهیم بود که تکرار این روزها و سالیان را زنده میکنیم و خاطراتی میسازیم که گاه برای گریز از آن به هر دری میزنیم و از هیچ تلاشی فروگذار نخواهیم کرد.
شاید این روزهای زمستانی مجالی باشد برای گذشتن از همهی روزهای تکراری و آرزوی بهاری شیرینتر از همیشه، بهاری که در آن تنها یک واژه، حس و مفهوم برای همیشه تکرار شود؛ عشق.
گفت برمن ختم شد اسرار عشق / جملهٔ شب میکنم تکرار عشق
عطار نیشابوری