نشستهام در گوشهای تاریک
در جهانی به وسعت یک اتاق
گوش فرا میدهم
به سکوت
که در میان همهمهی آدمیان میپیچد
غرق میشوم
در آغوش تنهایی
و چون درختان جنگلی انبوه
در تاریکی مطلق شامگاهان
ریشههایم عمیق میگردند
نه پژواک خندههای بیهدف
و نه نوای مویسقی رفت و آمدها را
یارای اخلال نیست
در سکوتی
که با پرواز همسفر میشود
جریان گذران روزگار
توفنده و غران
موج میزند بر پشت پنجرهای
که تاریکی را
به جهان آن سوی مأوای تنهایی میتاباند
و من
مانند همهی روزها و سالها
در آرامش و خاموشی
غوطهور میشوم در فکر
و رویایی که از زندگی رهایم میگرداند…
شعر سپید گوشهای تاریک
اگر شما هم از علاقهمندان به اشعار سپید همچون شعر گوشهای تاریک هستید، میتوانید دستهی شعر سپید ایپیبلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، میتوانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ایپیبلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکههای اجتماعی مختلف استفاده کنید. اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…