خاطرات تاریک؛ شعر سپید

You are currently viewing خاطرات تاریک؛ شعر سپید

سایه‌ای سیاه
دالانی در تاریکی شب
رهسپارم می‌کند
سوی تو
از میان مرداب
درختان سر به فلک کشیده
ابرهای در هم تنیده
می‌پوشاند
مهتاب رویت
و باران
رگباری از گذشته‌ها
زخم خورده تنم
خیسِ خیس از قطره قطره‌ی خاطرات
وزیدن می‌گیرد
بادِ نسیان
بر اندیشه
و من
می‌برم از یاد
همه جیز و همه کس را
جز تو
می‌کنم خیال
انتهای این راهِ تاریک را
در پس همه‌ی تیرگی‌ها
تو
به انتظارم نشسته‌ای
نورت
در چشم تارم
سو می‌شود
غرق
در برکه‌ی نورانی چشم‌هایت
در توهم خویش
با خود زمزمه می‌کنم
در پسِ جنگل و مرداب
اتنهای دهلیز سیاهی
کسی
در پایانِ راه است
که آغاز رهاییست
خیال می‌کنم
و گام می‌نهم
در سیاهچال تاریک خاطرات
می‌گذرم
در وهم
شب و روزهایم
تیره و تار
بی‌پایان
به دور از رهایی

بیشتر بخوانید:  درای همیشه بسته؛ ترانه

شعر سپید خاطرات تاریک

اگر شما هم از علاقه‌مندان به اشعار سپید هستید، می‌توانید دسته‌ی شعر سپید ای‌پی‌بلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، می‌توانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ای‌پی‌بلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکه‌های اجتماعی مختلف استفاده کنید. اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…

قلم خیال؛ شعر سپید

بال‌هایت را بگشا؛ شعر سپید

غایتی که هیچ نیست؛ شعر سپید

داستان نانوشته؛ شعر سپید

خاکِ سیاه؛ شعر سپید

بومِ خیال؛ شعر سپید

دست غروب؛ شعر سپید

تو را در خود می‌یابم؛ شعر سپید

گوشی برای شنیدن؛ شعر سپید

آن لحظه که رفت؛ شعر سپید

کارزارِ روزگار؛ شعر سپید

در انتظار یلدا؛ شعر سپید

باورت نیست؛ شعر سپید

جا مانده در زمان؛ شعر سپید

خزان رفتنی است؛ شعر سپید

شعر سپید؛ بی‌کالبد

شعرسپید؛ آواز نگاهت

شعر سپید؛ قاصدک

شعر سپید؛ به آینه بنگر

+ تصویر: بخشی از عکس «جنگل تاریک» اثری از پاتریک پپین عکاس، روتوش‌گر عکس و برنامه‌نویس معاصر امریکایی.

دیدگاهتان را بنویسید