گفتگو؛ خودی که برای خود بودن خواسته نشد…
گفت: خودم را که در آینه میبینم، با آنچه در انعکاس نگاه همه میبینم متفاوت است. این خود، آنی نیست که آینه به من مینمایاند، شاید هم آنی نباشد که…
گفت: خودم را که در آینه میبینم، با آنچه در انعکاس نگاه همه میبینم متفاوت است. این خود، آنی نیست که آینه به من مینمایاند، شاید هم آنی نباشد که…
روز رویایی مدتی است که خبری از تو نیست؟ چه شده است که نه خطی بر من میکشی و نه چوب خطی پر میکنی؟ چه چیزی تغییر کرده که تن…
دلتنگم دلتنگ چه کسی؟ دلتنگ عشقم ! دلتنگ خاطراتم! او کجاست؟ نمی دانم ! می خواهی بدانی کجاست ؟ نه ! نمی خواهم بدانم کجاست ! پس چه می خواهی…
با تو سخن می گویم ، تو که عشق من هستی ، تو وجودمی و تو که در منی ! سخن بگو ، مدت هاست برای این گفتگو لحظه شماری…
نشسته ای اینجا ، بر تخته سنگ سیاه من ، رو در رو ، چشم در چشم ، در ورای چشمت می بینم آنچه هیچگاه ندیدم ، آنچه هیچگاه نخواستی…
گفتم: روزهای رویای من به سر آمده... گفت: کدامین رویایت؟ گفتم: رویای کودکانه من! رویایی که هیچ کس آن را ندید! گفت: رویایت چه بود؟ گفتم: آنقدر ساده که تو…