غم‌انگیزترین نوا، شیرین‌ترین نوا؛ برگردان شعری زیبا از امیلی دیکنسون

You are currently viewing غم‌انگیزترین نوا، شیرین‌ترین نوا؛ برگردان شعری زیبا از امیلی دیکنسون

غم‌انگیزترین نوا، شیرین‌ترین نوا
مجنون‌کننده‌ترین آوایی که فزونی می‌یابد
پرندگان، می‌خوانندش در بهار
در حوالی پایان شب‌های زیبا

میان فروردین و اردی‌بهشت
آن سرحد جادویی
پیش از تردید آمدن تابستان
بهشت به اینجا نزدیک است

ما را به اندیشه مرگ وا می‌دارد
که اینجا از آن غافلیم
با سِحرِ جدایی
بی‌رحمانه ارزشمندترش می‌کند

ما را به اندیشه آنچه داشته‌ایم وا می‌دارد
و آنچه از دست داده‌ایم
آرزو می‌کردیم این حنجره‌های بلند آواز
می‌رفتند و نمی‌خواندند

یک گوش می‌تواند قلبی بشکند
به سرعت یک نیزه
آرزوی اینکه گوش، قلبی نداشت
به طرز فجیعی به ما نزدیک است…

غم‌انگیزترین نوا، شیرین‌ترین نوا از امیلی دیکنسون

«غم‌انگیزترین نوا، شیرین‌ترین نوا» برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری زیبا از امیلی دیکنسون، شاعر شهیر امریکایی است. در وصف نام امیلی دیکنسون چیز زیادی نمی‌توان نوشت اما می‌توان به این نکته اشاره کرد که تقریباً همه‌ی اشعار او دارای نکاتی احساسی و عمیق هستند. شاید بهترین تعریف و تمجید برای این شاعر پرآوازه لقبی باشد که دکتر حسین الهی قمشه‌ای او را نامیده است؛ دختر مولانا. لقبی که به واسطه‌ی زبان ابهام آمیز دیکنسون برای او در نظر گرفته شده است.

بیشتر بخوانید:  این مرگ نبود! برگردان شعری زیبا و خواندنی از امیلی دیکنسون

از این شاعر پرآوازه کتاب‌های بسیاری به چاپ رسیده است که اکثر آن‌ها به فارسی نیز ترجمه شده است. همچنین در وصف و بررسی آثار او نیز کتب و مقالات مختلفی منتشر شده و همچنان نیز در حال انتشار است. ورای تمامی شک و تردیدهایی که در قرون پیشین درباره‌ی اشعار او وجود داشت، سال‌هاست که دیکنسون به عنوان شاعری نامدار در جهان مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است.

آنچه به عنوان برگردان شعر «غم‌انگیزترین نوا، شیرین‌ترین نوا» در اینجا ارائه شده است، درک شخصی من از این شعر بوده که با اندکی تصرف آورده شده است.

The saddest noise, the sweetest noise,
The maddest noise that grows, —
The birds, they make it in the spring,
At night’s delicious close,

Between the March and April line —
That magical frontier
Beyond which summer hesitates,
Almost too heavenly near.

It makes us think of all the dead
That sauntered with us here,
By separation’s sorcery
Made cruelly more dear.

It makes us think of what we had,
And what we now deplore.
We almost wish those siren throats
Would go and sing no more.

An ear can break a human heart
As quickly as a spear.
We wish the ear had not a heart
So dangerously near.

دیدگاهتان را بنویسید