شاید آن روز
شاید آن لحظه که رفت
دلم از بودن تو سرخوش بود
ایام که گذشتند
دلم با دلِ تو غرق فراق
چشمِ من از رفتنِ تو اشک پوش بود
شاید امروز
شاید این دم که هنوز
من اسیر یادِ ماهی باشم
که شبانگاه
بتابید بر این خاکِ سیه
شیدا چو شبگردِ بیپناهی باشم
شاید فردا
شاید آن روز که خواهد آمد
عاقبت یارِ رهایی گشته
یادِ من
همدم نسیان زمانه
یادِ تو افسون روایی گشته
شاید آن روز
شاید آن لحظهی شیرینِ فراغ
منِ وارستهی متروک زمان
تهی از یاد کسی
راهِ خویشتن به جهانم گیرم
بالِ پرواز خیالم بشوم در آسمان
شعر سپید آن لحظه که رفت
اگر شما هم از علاقهمندان به اشعار سپید هستید، میتوانید دستهی شعر سپید ایپیبلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، میتوانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ایپیبلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکههای اجتماعی مختلف استفاده کنید. و اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…
شعر سپید؛ غم زمستانی که میرود
چند خط شعر سپید؛ غرق در رویای من