گوشه‌ای تاریک؛ شعر سپید

You are currently viewing گوشه‌ای تاریک؛ شعر سپید

نشسته‌ام در گوشه‌ای تاریک
در جهانی به وسعت یک اتاق
گوش فرا می‌دهم
به سکوت
که در میان همهمه‌ی آدمیان می‌پیچد

غرق می‌شوم
در آغوش تنهایی
و چون درختان جنگلی انبوه
در تاریکی مطلق شامگاهان
ریشه‌هایم عمیق می‌گردند

نه پژواک خنده‌های بی‌هدف
و نه نوای مویسقی رفت و آمدها را
یارای اخلال نیست
در سکوتی
که با پرواز همسفر می‌شود

جریان گذران روزگار
توفنده و غران
موج می‌زند بر پشت پنجره‌ای
که تاریکی را
به جهان آن سوی مأوای تنهایی می‌تاباند

و من
مانند همه‌ی روزها و سال‌ها
در آرامش و خاموشی
غوطه‌ور می‌شوم در فکر
و رویایی که از زندگی رهایم می‌گرداند…

بیشتر بخوانید:  دردها و زخم‌ها؛ نوشتن و گفتن...

شعر سپید گوشه‌ای تاریک

اگر شما هم از علاقه‌مندان به اشعار سپید همچون شعر گوشه‌ای تاریک هستید، می‌توانید دسته‌ی شعر سپید ای‌پی‌بلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، می‌توانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ای‌پی‌بلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکه‌های اجتماعی مختلف استفاده کنید. اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…

جنگ و خصم؛ شعر سپید

معلق چو برف؛ شعر سپید

زمان معلق؛ شعر سپید

زمستان اینجاست؛ شعر سپید

خاطرات تاریک؛ شعر سپید

قلم خیال؛ شعر سپید

بال‌هایت را بگشا؛ شعر سپید

غایتی که هیچ نیست؛ شعر سپید

داستان نانوشته؛ شعر سپید

خاکِ سیاه؛ شعر سپید

این پست دارای 4 نظر است

  1. الیشاع

    مثل همیشه زیبا نوشتی آرش عزیز
    تنهایی … شاید در نگاه اول کمی غمگینانه به نظر برسه، اما تنهایی به نظرم عمیق و زیباست
    و فرصت خوبی برای اندیشیدن

    1. آرش

      دقیقا همینطوره و تنهایی هم البته عالم خودش رو داره…

  2. ناشناس

    حس کردم توی یه کلبه چوبی هستم و از پشت پنجره بارش برف رو تماشا میکنم. صدا و بوی سوختن چوب توی شومینه میاد و اشعار توی ذهنم مرور میشه…

    1. آرش

      چه تصویر زیبایی، واقعا منم از تصورتتون لذت بردم.

دیدگاهتان را بنویسید