داستان طنز شرکت / بخش پانزدهم / رمز موفقیت
" رمز موفقیت" آخرین بخش از فصل سوم مجموعه طنز شرکت می باشد ... - یه دیقه زبون به دهن بگیر! این سوییچ رو هم بگیر، روبروی بیمارستان، ماشینم پارکه،…
" رمز موفقیت" آخرین بخش از فصل سوم مجموعه طنز شرکت می باشد ... - یه دیقه زبون به دهن بگیر! این سوییچ رو هم بگیر، روبروی بیمارستان، ماشینم پارکه،…
- سلام عزیزم ، بهتری ؟ - آره ، بد نیستم ، شما خوبی ؟ - شما هم خوبه ! چرا اینجوری حرف میزنی با من ؟ مثلا من زنتم…
باورم نمی شد چی شنیدم ، باور نمی کردم که اون می خواسته منو گول بزنه ، باور نمی کردم که دنیا اینقدر نامرد باشه که آدم خیلی خوبی مثل…
مثلا واقعا برام قابل درک نبود که چطور اینقدر زود بزرگ شدم و زمان چقدر زود گذشته بود ، واقعا حال سختیه اگه آدم اینطوری بشه ، خدا رو شکر…
" بیمارستان " اولین قسمت از فصل سوم مجموعه طنز شرکت می باشد . - اینجا کجاس ؟ من چرا اینجام ؟ - عزیزم اینجا بیمارستانه - بیمارستان ؟ منو…
" کلیشه " آخرین بخش از فصل دوم مجموعه طنز شرکت می باشد ... بالاخره و بعد از چندین دقیقه پرالتهاب ، پروژه زیباسازی فضای صورت خانوم تموم شد و…
ماشین رو که پارک کردم سریع پیاده شدم و رفتم طرف رستوران ، اینقدر درگیر افکار عاشقانه بودم که نفهمیدم اون هنوز پیاده نشده بود ، برگشتم که ببینم چرا…
در حین صرف بستنی سکوت سنگینی بین ما حکم فرما بود ! فکرش خیلی مشغول بود و منم نمی خواستم مزاحم فکر کردنش بشم ولی خب تنور داغ بود و…
سوار ماشین شدیم که بریم به سمت منزل ِ خانوم محترم ... همینجوری عین 118 موبایل اون زنگ می خورد و این هی می گفت دارم میام ولی طرف که…
" کافی شاپ " اولین قسمت از فصل دوم مجوعه طنز شرکت می باشد . بنده خدا خیلی در تلاش بود که بگه مثل خیلیای دیگه درگیر عشق بی حد…