داستان روزگار تنهایی / پیشگفتار
روزگار ما همواره میگذرد، شیرین و تلخ، روزی غرق در آن میشویم و از آن لذت میبریم و روزی مغلوبش میشویم و سختترین عذابها را تجربه میکنیم... گاه غرق در…
روزگار ما همواره میگذرد، شیرین و تلخ، روزی غرق در آن میشویم و از آن لذت میبریم و روزی مغلوبش میشویم و سختترین عذابها را تجربه میکنیم... گاه غرق در…
سال های جنگ جهانی دوم، خاطره ای مشترک برای تمام مردمان جهان از پیروزی ها، شکست ها، شادی ها، غم ها، دوستی ها، دشمنی ها و دیگر احساسات متضاد است.…
« ممکن » آخرین بخش از فصل اول داستان کوتاه نامه است. - سلام - سلام پسرم. - مادر بزرگ امنتتون رو براتون آوردم. - همه رو خوندی؟ - آره...…
30 آوریل 1945 می گویند امروز آخرین روز است، دشمنان تسلیم شده اند، جنگ به اتمام رسیده و صلح آغاز شده است... پایان جنگ! آن هم به این زودی؟ غیرممکن…
17 مارس 1945 چند روز پیش فکری به ذهنم رسید، اینکه همه ی سعیم برای گریز از کلیشه هایی که در من، نامه، عشق، احساس و حتی زندگی وجود دارد…
9 فوریه 1945 شاید گفتن اینکه در این روزها همه ی وقتم صرف این می شود که برایت چه بنویسم، تکراری باشد، اما حقیقت همین است... نوشتن برای تو تنها…
12 ژانویه 1945 هیچگاه نمی توان از سرنوشت گریخت... این جمله ای بود که دیروز در همین حوالی شنیدم! مدتی است که اینجا هستم و هرگز، هیچ چیز و هیچکس،…
« زخم » اولین قسمت از فصل دوم داستان کوتاه نامه است. 5 دسامبر 1944 در روزهایی که یکی پس از دیگری بی تو و دور از تو اما با…
« تأثیر » آخرین قسمت از فصل اول داستان کوتاه نامه است. 1 نوامبر 1944 شاید این نوشتن ها بیهوده باشد، این نامه ها، این داستان ها و این حرف…
2 اکتبر 1944 روزها می گذرد... این سفر دور و دراز ادامه می یابد و این راه، منِ مسافر را به سوی ناکجا آبادی سوق می دهد که تصور روشنی…