شب مرگ / باران
بدبختی به ما می آموزد که چگونه خوشبخت باشیم - ژول رومن(نویسنده شهیر فرانسوی) نگاهی گذرا به آن چه در این روزگار بر من و تو گذشت بر ما نمایاند…
بدبختی به ما می آموزد که چگونه خوشبخت باشیم - ژول رومن(نویسنده شهیر فرانسوی) نگاهی گذرا به آن چه در این روزگار بر من و تو گذشت بر ما نمایاند…
در آن هنگام که ویلیام قصد داشت نزد هنری برود، نیروهای صلاح الدین به قلعه آن ها یورش بردند... صلاح الدین: ما را از نبرد با دایم الخمران اروپایی هراسی…
سراپرده خلیفه خلیفه: به نظر من بهتر است منتظر حمله آن ها باشیم... ارسلان: ای عاقل العقلا! ما به آن ها حمله کرده ایم! صلاح الدین: من فردا صبح زود،…
امروز... روزهای تلخ و دردناک می گذرد بی آنکه کسی باشد و ببیند و بداند که من، من ِ تنها، چگونه می سوزم... روزهایی که هریک سالگرد لحظات تنهایی من…
چشمانم را بر هم می گذارم و در ذهنم روزهایی را به خاطر می آورم که آرزوهایی داشتم ، آرزوهایی که هریک به طریقی مرا در این دنیای بیهوده تنها…
یاد تو هم راز من عشق تو دنیای من خاطراتم همه چیز زندگی زندان من یاد او در فکر تو عشق او در قلب تو خاطراتش زندگی زندگی رویای تو…
خورشید در آسمان می درخشید، صلاح الدین ایوبی از سراپرده اش خارج و شد . رو به نگهبان کرد و گفت: آهای سرباز! مراقب باش کسی وارد سرای من نشود،…
« هدف والا » آخرین بخش از داستان طنز جومونگ است. جومونگ و سوسانو به قصد رسیدن به هدف والا با تعداد زیادی خدم و حشم به سمت بویو راه…
در مراسم عروسی جونومگ که یه پارچه آقا شده بود، همین جوری داشت سنگین و سنگین تر میشد که سوسانو گفت: عزیزم دارم احساس میکنم به جای خون توی رگ…
همه مقامات که فکر میکردن شاه تاریخ عروسی فرهاد پنجم رو میخواد بگه میخ کوب شدن، البته این وسط قیافه های تسو و یونگ پو دیدنی بود، داشتن شاخ در…