اندوه ؛ برگردان شعری از جندی نلسون نویسنده معاصر امریکایی
اندوه خانهای است جایی که صندلیهایش فراموش کردهاند که ما را نگه دارند آینههایی که ما را منعکس کنند دیوارهایی که ما را در خود اسیر کنند اندوه خانهای است…
اندوه خانهای است جایی که صندلیهایش فراموش کردهاند که ما را نگه دارند آینههایی که ما را منعکس کنند دیوارهایی که ما را در خود اسیر کنند اندوه خانهای است…
استر پرسید: چرا همهي مردم غمگین هستند؟ پیرمرد در پاسخ گفت: ساده است، همهي آنها اسیر گذشتهی خود هستند. همه باور دارند هدف اصلی زندگی، پیروی کردن از یک طرح…
گاه با خود میاندیشم که عشق با من چه کرده، فرجامش چه بوده و چه در من نهاده است، شاید هیچ چیز، شاید همه چیز، دستِ کم من ماندهام و…
گاهی هیچ کافی نیست، هیچ چیز، هیچ کس، هیچ جا، هیچ کلام و حتی هیچ گاه. گاهی فقط تو باید باشی، تا هیچ چیز، هیچ کس، و هزار هیچ دیگر…
دو روز از حمله تروریستی تهران میگذرد، حملهای کور و دردناک که به شهادت 17 نفر و زخمی شدن تعدادی از هموطنان ما منجر شد. عملیاتی تروریستی که ایران را…
دور ماندن از تو شاید بزرگترین عذابی است که این روزهای مرا فرا گرفته است. میان من و تو فرسنگها فاصله افتاده و هیچ چیز و هیچ کس تلاشی برای…
سالهاست در این حال ماندهام. در این دنیای ویران و تاریک، در این کنج عزلت که نالههایم از غم هجران کوش فلک را کر کرده و خونهای جاری از دو…
شاید بزرگترین استعداد ذهن ما، توانایی کنار آمدن با درد باشد. تفکر کلاسیک به ما چهار دروازه را میآموزد که هرکس با توجه به نیازش از آن عبور میکند. اولین…
امشب، شام آخر امسال است. آخرین شب از سالی که برای من سال مرگ نام گرفت. سالی که تلخ شروع شد، پر فراز و نشیب ادامه یافت و تلختر به…
چتر سفیدی و یخ و برف و یه رد از کسی که آشناس بازم اشک و غمه سهمم تو این سرمای بیاحساس چشایی که پر اشکه یه مردِ یکه و…