سال مرگ / شام آخر

You are currently viewing سال مرگ / شام آخر

امشب، شام آخر امسال است. آخرین شب از سالی که برای من سال مرگ نام گرفت. سالی که تلخ شروع شد، پر فراز و نشیب ادامه یافت و تلخ‌تر به پایان رسید.

گفتن از آنچه در این سال گذشت بیهوده است، همانطور که امید به آنچه در آینده روی خواهد داد هم پوچ و بی معنی است. تنها می‌توان یک چیز را باور داشت، گذر عمر. بی شک روزها می‌گذرند. تلخ و شیرین، شاد و غمگین، عمر در گذر است و تکرار در کمین. همه‌ی روزهای پسین تکرار روزهای پیشین هستند و هر سال تکرار سال قبل است.

سال نو، نمادی از تکرار است، تکرار مکرر روزی که قرار بوده برای ما نمادی از شروعی دوباره باشد. شروعی نو که باید با نوروز و بهار طبیعت آغاز شود. هرچند تنها رهاورد این شروع دوباره، تکرار لحظات سال‌های پیشن است. با اینکه فرض بر این است که همه چیز در این لحظات نو می‌شوند، اما دستِ کم همه قبول داریم که در آغاز سال نو، یک چیز کهنه می‌شود، ما! تکرار سال‌ها تنها برای ما یادآور گذر عمری است که هر لحظه به خط پایانش نزدیک می‌شویم و رو به اتمام است.

شام آخر هر سال هم نمادی از همین لحظات تکراری است. حداقل برای من که این گونه است. تلفیقی از غم، تنهایی و درد. لحظاتی که هر سال در دنیای ویران من تکرار می‌شود و همه چیز همیشه همین طور بوده، هست و ظاهراً خواهد بود. گاه تلاشی کرده‌ام که از این لحظات فرار کنم و گاه تسلیم تقدیر شده‌ام.

اگر این شام آخر را فرصتی برای مروری بر سالی که گذشت در نظر بگیرم، هیچ چیز برای گفتن نیست، همه چیز همانی است که پیش‌تر بوده و سال‌های سال است که همین گونه بوده است. نه سخنی می‌ماند و نه نوشته‌ای، همه چیز در همین نوشتارهای گاه و بی‌گاه آورده شده و زندگی همین بوده که هست!

شام آخر نوشتاری از دفتر سال مرگ.

+تصویر: بخشی از نقاشی «شب پرستاره برفراز رُن» اثری از ونسان ون‌گوگ.

دیدگاهتان را بنویسید