فصل پنجم: سزاوار
پری بار دیگر بازگشت و همان چهار هدیه قبلی را به همراه خود آورد، اما او فقط مرگ را میخواست.
پری گفت: «مرگ را به بچهای کوچک، فرزند دلبند مادری دادم. کاری جاهلانه بود اما به من اعتماد کرد و از من درخواست کرد که برایش انتخاب کنم. تو اما از من چنین درخواستی نکردهای.»
«آه، منِ سیاه بخت! چه چیزی برای من باقی مانده است؟»
«چیزی که حتی سزاوار آن نیستی: گستاخی و خواری روزگاری سالخوردگی.»
پنج قلمرو زندگی یا پنج مزیت زندگی، برگردان آزاد و همراه با تصرفی از داستانک (فلش فیکشن) مشهوری از مارک تواین است. فصل پنجم، آخرین فصل از این داستانک فوقالعاده زیباست. اگر هنوز قسمتهای پیشین را مطالعه نکردهاید، فرصت را از دست ندهید و فصول پیشین را با استفاده از فهرست زیر بخوانید:
داستانک پنج قلمرو زندگی نوشته مارک تواین / فصل اول / لذت
داستانک پنج قلمرو زندگی نوشته مارک تواین / فصل دوم / عشق
داستانک پنج قلمرو زندگی نوشته مارک تواین / فصل سوم / شهرت
داستانک پنج قلمرو زندگی نوشته مارک تواین / فصل چهارم / ثروت
+ تصویر: نقاشی لذت عشق، اثری از ژان-آنتوان واتو، نقاش مشهور فرانسوی.
Chapter V
The fairy came, bringing again four of the gifts, but Death was wanting.
She said: “I gave it to a mother’s pet, a little child. It was ignorant, but trusted me, asking me to choose for it. You did not ask me to choose.”
“Oh, miserable me! What is left for me?”
“What not even you have deserved: the wanton insult of Old Age.”