شاید مهمترین توانایی ذهن ما، توانایی کنار آمدن با درد باشد. تفکرات کلاسیک به ما چهار دروازه ذهن را میآموزد که هر کس، بسته به نیازهای خود از آنها عبور میکند…
نخستین دروازه، خواب است. خواب ما را از جهان و همهی دردهای آن دور میکند. خواب نمادی از گذشت زمان است و میان ما و آنچه به ما آسیب میرساند فاصله میاندازد. وقتی کسی زخمی میشود، بیاختیار بیهوش میشود. به همین صورت، کسی که خبری دردناک را میشوند نیز غش میکند. عبور از دروازهی خواب، یکی از راههای ذهن برای حفاظت از خود در برابر درد و رنج است.
دومین دروازه، فراموشی است. برخی آلام بسیار عمیقتر از آن هستند که الیتام یابند، یا دستِکم به زمان بیشتری برای التیام نیاز دارند. افزون بر این، بسیاری از خاطرات به خودی خود دردناک هستند و هیچ راهی برای التیام آنها نیست. اینکه گفته میشود «زمان همهی زخمها را التیام میبخشد» اشتباه است! زمان اکثر زخمها را التیام میبخشد، ما بقی در ورای این دروازه پنهان شدهاند.
سومین دروازه، جنون است. مواقعی هست که چنان ضربهای به ذهن وارد میشود که خود را در جنون پنهان میکند. اگرچه این واکنش ممکن است مفید به نظر نرسد، اما در این مواقع، جنون مفید است. در مواقعی که واقعیت چیزی جز درد نیست، ذهن برای گریز از درد، باید واقعیت را پشت سر بگذارد.
مرگ، آخرین دروازه است، آخرین مأمن. پس از مرگ، هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند به ما آسیب بزند. حداقل به ما که اینطور گفتهاند…
چهار دروازه ذهن و سهگانهی سرگذشت شاهکش
چهار دروازه ذهن برگردان آزاد و همراه با تصرف داستانک منتخبی از متن کتاب نامِ باد، اثر پاتریک راتفوس، نویسندهی معاصر امریکایی است. نامِ باد نخستین جلد از سهگانهی سرگذشت شاهکش (که نسخهی فارسی آن با نام خاطرات كوئوت شاهکش یا حماسهی شاهکش منتشر شده) است. تاکنون دو کتاب از این مجموعهی سهگانه با نامهای نامِ باد و ترسِ مرد فرازنه منتشر شده است و سومین جلد از این کتابها با نام دروازهی های سنگی در حال نگارش هستند.
سهگانهی سرگذشت شاهکش که در ژانر فانتزی (شبیه به نغمهی یخ و آتش – بازی تاج و تخت، و ارباب حلقهها) است، محبوبیت بسیار زیادی در میان مخاطبان داشته است و به طوری که تاکنون بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این کتابها در سراسر جهان به فروش رسیدهاند.
+ تصویر: نقاشی «ذهن و درد» اثری از بث آراگون نقاش معاصر امریکایی.
Perhaps the greatest faculty our minds possess is the ability to cope with pain. Classic thinking teaches us of the four doors of the mind, which everyone moves through according to their need.
First is the door of sleep. Sleep offers us a retreat from the world and all its pain. Sleep marks passing time, giving us distance from the things that have hurt us. When a person is wounded they will often fall unconscious. Similarly, someone who hears traumatic news will often swoon or faint. This is the mind’s way of protecting itself from pain by stepping through the first door.
Second is the door of forgetting. Some wounds are too deep to heal, or too deep to heal quickly. In addition, many memories are simply painful, and there is no healing to be done. The saying ‘time heals all wounds’ is false. Time heals most wounds. The rest are hidden behind this door.
Third is the door of madness. There are times when the mind is dealt such a blow it hides itself in insanity. While this may not seem beneficial, it is. There are times when reality is nothing but pain, and to escape that pain the mind must leave reality behind.
Last is the door of death. The final resort. Nothing can hurt us after we are dead, or so we have been told.
— Patrick Rothfuss, The Name of the Wind (The Kingkiller Chronicle)