در دالان تابستان؛ برگردان شعری زیبا از آن استیونسون
روزها در پسِ هم در گذر نمیدانم چگونه این چند آلوچه صبحانهی امروزم شده طعمی از کودکی ترشیش در دهانم مینگرم به تابش آفتاب چو گندمان بر پرچین جویهای عسلین…
۸ دیدگاه
۵ مرداد ۱۴۰۲
روزها در پسِ هم در گذر نمیدانم چگونه این چند آلوچه صبحانهی امروزم شده طعمی از کودکی ترشیش در دهانم مینگرم به تابش آفتاب چو گندمان بر پرچین جویهای عسلین…
در جهان فصل برداشت است؟ کلبهی کاهگلی من اولین روز [سال] افکاری عمیق، تنها عصر پاییزی گنجشک روحش است؟ خفته، بیدی دوست داشتنی فاخته بخوان: تویی ماهِ ششم شکوفهی آلو…
کنار آتش نشستهام و میاندیشم به هر آنچه تاکنون دیدهام از گلهای چمنزار تا پروانهها در تابستانی که گذراندهام از برگهای زرد و نازک که در پاییز آنجا بودند با…
میتوانم قیاست کنم با روزی تابستانی ؟ تو دوست داشتنیتر و ملایمتر از آنی جوانههای ماه می را نسیم میدهد تکان و عجیب کوتاه است این تابستان گاه گرم همچون…