در دالان تابستان؛ برگردان شعری زیبا از آن استیونسون

You are currently viewing در دالان تابستان؛ برگردان شعری زیبا از آن استیونسون

روزها در پسِ هم در گذر
نمی‌دانم چگونه
این چند آلوچه
صبحانه‌ی امروزم شده
طعمی از کودکی
ترشیش در دهانم
می‌نگرم به تابش آفتاب
چو گندمان بر پرچین
جوی‌های عسلین
علف‌ها، اقیانوسی طلایی
در دالان تابستان
که هیچ نیست جز تابستان
باز می‌آیند
حس‌های سفرم…

هشت، هجده و هشتاد ساله‌ام
در تمامی مردادهای زندگیم…

در دالان تابستان از آن استیونسون

«در دالان تابستان» برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری زیبا، عمیق و مشهور از آن استیونسون، شاعر و نویسنده معاصر امریکایی-بریتانیایی است. از آن استیونسون، که فرزند فیلسوف شهیر امریکایی چارلز استیونسون است، آثار بسیاری برجای مانده که زندگی در امریکا، غزل‌های برای پنج فصل، سبزِ کافی، یک میراث، گاهِ زمستان، در میان کوه یخ و کشتی، چهار و نیم مرد رقصان و تکمیل حلقه برخی از این موارد هستند.

بیشتر بخوانید:  ای بخت؛ برگردان شعری زیبا از کتاب شعر کهن کارمینا بورانا

جایزه ادبی لانان، جایزه شعر تیلور-آیکِن دانشگاه تنسی، جایزه اساتید مغفول بنیاد شعر امریکا، جایزه کلموندلی و دکترای افتخاری از دانشگاه میشیگان برخی از افتخارات کسب شده توسط استیونسون است. آن استیونسون در روز ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ (۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰) و در سن ۸۷ سالگی پس از بیش از نیم قرن فعالیت ادبی درگذشته است.

Moving from day into day,
I don’t know how,
eating these plums now
this morning for breakfast
tasting of childhood’s
mouth-pucker tartness,
watching the broad light
seed in the fences,
honey of barley,
gold ocean, grasses,
as the tunnel of summers,
of nothing but summers,
opens again
in my travelling senses.

I am eight and eighteen and eighty
all the Augusts of my day.

Anne Stevenson

این پست دارای 8 نظر است

  1. الیشاع

    شعر، تصویرسازی زیبا، صمیمانه و ساده‌ای داشت 🙂

    + این کدهای تایید نظرات، هر روز دارن سخت‌تر میشن که 😅

    1. آرش

      آره واقعا شعر ساده و صمیمانه‌ایه

      + دچار مصائب هوش مصنوعی شدیم، هم از نظر حمله و هم از نظر ضدحمله…

  2. محمد رها

    درود بر آرش عزیز
    چند وقتیه ناپیدا شدی؟ احتمالا سرت حسابی شلوغه🤔

    1. آرش

      ممنون از احوالپرسی شما
      یه مدتی درگیر گذران زندگی بودم و مشغله‌ها زیاد شد.
      ولی کم کم داره اوضاع بهتر میشه و به میادین بر می‌گردم.

  3. لیمو

    بنظرم پر از حس آمیزی بود. یه جورایی طعم ها رو به یاد آوردم…

    1. آرش

      به شکل خیال انگیزی احساسات رو به تصویر کشیده…

دیدگاهتان را بنویسید