گل‌های رقصان؛ برگردان شعری زیبا از ویلیام وردزورث

You are currently viewing گل‌های رقصان؛ برگردان شعری زیبا از ویلیام وردزورث

سرگردان، چو ابری تنها
بر کوه و دره روان بودم
تا به یکباره بدیدم جمعی
از گل‌های نرگس طلایی را
جنبِ یک برکه، زیرِ درختان
در نسیم بودند لرزان و رقصان

چو ستارگان، دائم درخشان
چشمک می‌زدند به راهِ شیری
پشت به پشت هم رد صفی بی‌پایان
در امتداد ساحل برکه
به نیم نگاهی، هزاران گل دیدم
در رقصی پرشور سرخوشان بودند

رقص امواج در کنارشان و لیکن آن‌ها
در سرور خود، گذشته بودند حتی از امواج
یک شاعر چگونه نمی‌شود سرخوش
در چنین جمع پر شور و حالی
خیره بودم، خیره، لیک کمی در فکر
این نمایش جذاب چه ارمغانی برایم داشته

چه بسیار اوقات که بر تخت خویش آرمیده‌ام
چه ذهنم خالی و چه پر از اندیشه
این صحنه در چشمم جلوه می‌کند
و این به برکت تنهایی من است
و سپس قلبم پر می‌شود از خوشی
و با نرگس‌ها رقصان می‌شود…

گل‌های رقصان از ویلیام وردزورث

«گل‌های رقصان» برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری از ویلیام وردزورث،‌ شاعر شهیر انگلیسی و یکی از بنیان‌گذاران مکتب رمانتیسم در ادبیات است. ویلیام وردزورث با همراهی دوست خود سمیوئل تیلور کولریج، دیگر شاعر شهیر انگلیسی، مجموعه‌ای از اشعار به نام «ترانه‌های غنایی» را منتشر کردند که گامی مهم برای شروع دوره‌ی رمانتیسم در ادبیات جهان به حساب می‌آید. البته آثار این شاعر شهیر تنها به مجموعه اشعار مذکور خلاصه نمی‌شود و انقلاب فرانسه، لائودامیا، آهوی سفید رایل استون، پیتر بل، گشت و گذار و برای کوکو برخی دیگر از آثار مشهور وردزورث هستند. همچنین این شاعر پرآوازه‌ی انگلیسی از سال ۱۸۴۳ میلادی تا زمان مرگش یعنی سال ۱۸۵۰ میلادی، دارای عنوان ملک‌الشعرای بریتانیا نیز بوده است. عنوانی که وی ابتدا به دلیل کهولت سن از پذیرش آن امتناع کرد اما دستِ آخر این عنوان را پذیرفت.

بیشتر بخوانید:  این مرگ نبود! برگردان شعری زیبا و خواندنی از امیلی دیکنسون

I wandered lonely as a cloud
That floats on high o’er vales and hills,
When all at once I saw a crowd,
A host, of golden daffodils;
Beside the lake, beneath the trees,
Fluttering and dancing in the breeze.

Continuous as the stars that shine
And twinkle on the milky way,
They stretched in never-ending line
Along the margin of a bay:
Ten thousand saw I at a glance,
Tossing their heads in sprightly dance.

The waves beside them danced; but they
Out-did the sparkling waves in glee:
A poet could not but be gay,
In such a jocund company:
I gazed—and gazed—but little thought
What wealth the show to me had brought:

For oft, when on my couch I lie
In vacant or in pensive mood,
They flash upon that inward eye
Which is the bliss of solitude;
And then my heart with pleasure fills,
And dances with the daffodils.

William Wordsworth

دیدگاهتان را بنویسید