تنهای تنها؛ برگردان شعری کوتاه از چارلز بوکوفسکی
تنهایی عظیمی در این دنیا خانه کرده که دیده میشود در حرکت آرام عقربههای ساعتی مردمانی بس خسته ناقص و معیوب چه عاشق و چه بیعشق مردمانی که با هم…
تنهایی عظیمی در این دنیا خانه کرده که دیده میشود در حرکت آرام عقربههای ساعتی مردمانی بس خسته ناقص و معیوب چه عاشق و چه بیعشق مردمانی که با هم…
کی میگه اثر نداری؟ کی میگه که تو یه روحی؟ توی اوج بی کسی هام تو به رنگ دل کوهی چه جوری دلت میاد تو دل من رو بسوزونی رفته…
روزگار میگذرد، گرچه سخت، اما میگذرد. با همهی غمهایش پیش میرود و برای هیچ کس و هیچ چیز منتظر نمیماند. چه من در نقطهای از زمان چون ریگی ساکن در…
در سوگ ماندهام و از نوشتن میترسم، از بیان حسی که در وجودم هست، از دردی که قلبم را فراگرفته و از مرگ عزیزی که مرا در خود شکسته است.…
نقاب7: پرمشغله در دنیایی که بسیاری از انسانها غرق در زندگی ماشینی هستند، مشغله زیاد و اشتغال همیشگی به کارهای مربوط و نامربوط چندان دور از ذهن نیست، آن هم…
چشات از رفتنت میگه تو داری دور میشی از من دلت گیرِ جای دیگه لبات از عشق و دوست داشتن چشات از رفتنت میگه همین حسی که این روزا کنارش…
نقاب6: نابینا نه میتوانستم خود را از فکر عشق رهایی دهم و نه میتوانستم از خیانت چشم پوشی کنم. گیج و گنگ، نابینا و ناشنوا، پوچ و بیهوده مانده بودم.…
نقاب5: خیانت شده این که از نقابی پر از تنهایی به نقابی پر از بیاعتمادی تغییر چهره بدهم، برای خودم هم عجیب بود. اما حقیقت این بود که من، هنوز…